نام کتاب : کلیات فقه اسلامی نویسنده : علی نوری، علیرضا جلد : 1 صفحه : 43
ركود نسبى فقه بعد از شيخ طوسى
كار مثبت
شيخ يعنى تفريع و تطبيق از راه به كارگيرى اجتهاد در منابع و پايههاى شناخت كه
بيشتر بعد از هجرت از بغداد به نجف، در «مبسوط» آخرين كتاب فقهى وى متبلور شد، به
جاى اينكه در جامعه فقهى شيعه واكنشى مثبت بر جاى گذارد و ديگر عالمان را به تكامل
بخشيدن انديشه فقه اجتهادى سوق دهد، آنان را در هالهاى از احساسات و عواطف نسبت
به شيخ گرفتار نمود؛ چرا كه مقهور عظمت علمى شيخ شدند و او را بالاتر از اين ديدند
كه بخواهند فتاوا و نظريههاى او را مورد نقد قرار دهند.
كسى را
كه ياراى ابتكار نبود بلكه تا يك قرن و نيم، همه عالمان شيعه از فتاواى شيخ تقليد
مىكردند. [1] از اين رو فقهاى اين دوره را «مقلّده» مىنامند. گرايش اعتقادى
عالمان اين دوره به فقاهت شيخ آن چنان بالا بود، كه يكى از آنان گفته بود حضرت
امير 7 را در خواب ديده كه فرموده: همه فتاواى شيخ در كتاب «النهايه»،
صحيح است. [2]
تجديد حيات فقهى
دوران
فترت و ركود نسبى فقه با ظهور ستارگانى چند در آسمان فقاهت در نيمه دوم قرن ششم و
نقد نظرات فقهى و اصولى شيخ طوسى و ارائه نظريات جديد به سر رسيد.
برجستهترين
فقهايى كه در اين دوره ابتكار عمل را در دست گرفتند، عبارتند از:
سديدالدين
محمود بن على حمّصى رازى (م 573 ه) و ابوالمكارم حمزة بن على بن زهره حلبى (م 589
ه) صاحب غنية النزوع. وى هر چند در فقه پيرو مكتب شيخ بود امّا در اصول، نظريههاى
او را در كتاب «عدة الاصول» نقد كرد و آرا و مسائل تازهاى را ابراز نمود. [3]
شاخصترين
چهره اين گرايش، محمد بن احمد بن ادريس حلبى (م 598 ه) صاحب كتاب سرائر است كه شيخ
طوسى با واسطه، جدّ مادرى او محسوب مىشود. اين فقيه نوپرداز براى خارج ساختن فقه
شيعى از جمود، جنبشى به راه انداخت و روح آزاد