نام کتاب : کلیات فقه اسلامی نویسنده : علی نوری، علیرضا جلد : 1 صفحه : 55
سنگسار
كنند. امام على 7 در مقام اعتراض فرمود:
آيا
نمىدانى قلم (تكليف) از سه نفر برداشه شده است: از كودك تا به حد احتلام برسد، از
ديوانه تا سر عقل آيد و از شخص خوابيده تا بيدار شود. [1]
گفتنى
است بچهاى كه به سن تكليف نرسيده و عاقل است، هر چند تكاليف الزامى ندارد اما
عباداتش صحيح است و مستحب است آنها را بجا آورد. امّا ديوانه هر چند بالغ باشد،
هيچ عملى از عبادات و معاملات از وى پذيرفته نيست؛ بنابراين عقل علاوه بر آن كه
شرط تكليف است، شرط صحت عمل نيز مىباشد.
3- آگاهى
از تكليف: انسان زمانى بر انجام تكليف توانا است كه از وجود آن آگاه باشد و به
عبارت ديگر، تكليف به او ابلاغ شده باشد خداوند متعال فرموده است:
ما عذاب
دهنده نيستيم تا اين كه پيامبرى را برانگيزيم.
برانگيختن
پيامبر، كنايه از بيان احكام و ابلاغ آنها به مردم است. اين آيه مبناى قاعده «قبح
عقاب بلابيان» است كه در علم اصول از آن به نام «برائت عقليه» ياد مىشود.
معناى
قاعده ياد شده اين است كه كيفر دادن بر مخالفت، بدون اين كه حجّت و بيانى بر تكليف
وجود داشته باشد، از ديدگاه عقل، قبيح و زشت است.
البته
شرط بودن علم و آگاهى براى تكليف، بدان معنا نيست كه انسان بتواند خود را در بى
خبرى و جهل نسبت به تكاليف نگهدارد و بدين ترتيب عذرى براى انجام ندادن تكاليف
الهى داشته باشد؛ بلكه انسان موظف است براى دستيابى به تكاليف شرعى خود، تلاش علمى
كند سپس به آنها عمل نمايد، زيرا در فقه اسلامى از دو گروه جاهل ياد مىشود:
1- جاهل
قاصر؛ و آن كسى است كه توان دستيابى به احكام شرعى را ندارد و آنها در دسترس او
نيستند و يا اين كه تمام توان خود را براى آگاهى از احكام شرعى به كار برده و