شايسته
نيست مؤمنان همگى (به سوى ميدان جهاد) كوچ كنند، چرا از هر گروهى از آنان طايفهاى
كوچ نمىكنند (و طايفهاى در مدينه بمانند) تا در دين (و معارف و احكام اسلامى)
آگاهى يابند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود، آنها را بيم دهند. شايد (از
مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خوددارى كنند.
اسلام،
دين زندگى و داراى كاملترين مقررات فردى و اجتماعى است. حال كه همه مسلمانان، بر
اثر مشاغل اجتماعى لازم، نمىتوانند قانونشناس و مجتهد شوند؛ قرآن راهكارى جالب
براى تحقيق در مسائل اسلامى، ارائه كرده و آن اين است كه از هر طايفه و قبيله،
گروهى به حوزهها و مراكز دينى و اسلامى بروند تا فقيه و متخصص دين گردند و جامعه
خود را نسبت به مسائل اسلامى آشنا سازند. از طرف ديگر بر امّت اسلامى نيز لازم و
واجب شده است كه از انسانهاى آگاه، متخصص و صاحب نظر در أمر دين تقليد و اطاعت
نمايند. در واقع آيه فوقالذكر، سنگ بناى آغازين حوزههاى علميه در كشورهاى اسلامى
را بر جايگاه مناسب خويش نهاده و سيستم «اجتهاد و تقليد» را به روشنى معرفى كرده
است. [2]
اين آيه
نيز دلالت دارد كه افراد نادان بايد به آگاهان رجوع كرده و احكام الهى را از آنان
بپرسند.
بديهى
است سؤال مقدمه عمل و يا اعتقاد به آن است وگرنه واجب بودن سؤال، بدون واجب شدن
عمل و ايمان به آن، لغو و بيهوده است. بنابراين فرمان سؤال براى واجب نمودن عمل بر
طبق نظر فقيه است. همچنين اگر فتواى عالم حجّت نباشد، واجب بودن سؤال از وى، لغو و
بيهوده است. پس اين آيه نيز بر مشروعيت و ضرورت تقليد و حجّيت فتواى فقيه دلالت
دارد.