نام کتاب : کلیات فقه اسلامی نویسنده : علی نوری، علیرضا جلد : 1 صفحه : 71
از وى
فاصله گيرند. از اين رو، خداوند در قرآن، عوام يهود را به خاطرتقليد از دانشمندان
دنياطلب مورد سرزنش قرار داده است. [1]
در
روايتى آمده كه شخصى به حضرت صادق 7 عرض كرد: عوام يهود راهى براى شناخت
كتابشان (تورات) جز آنچه از علمايشان مىشنيدند، نداشتند؛ بنابراين چرا خداوند در
كتابش، آنان را به خاطر تقليدشان از علما، سرزنش مىكند و آيا عوام يهود، جز مانند
عوام ما هستند كه از فقها و علما تقليد مىكنند؟ حضرت صادق 7 فرمود:
... عوام
يهود مىدانستند كه عالمانشان به صراحت دروغ مىگويند، مال حرام و رشوه مىخورند،
احكام دين را تغيير مىدهند و همچنين به حكم فطرت خويش مىفهميدند كه هر كس چنين
اعمالى داشته باشد، فاسق و تبهكار است و نبايد گفتار خدا و پيامبرانش را از زبان
وى گرفت (يعنى كسى نگويد عوام يهود نمىدانستند كه بايد گفتار علمايشان را كه بر
خلاف دستورات الهى عمل مىكردند، نپذيرند؛ زيرا اين يك مسأله فطرى است و هر كس با
عقل و فطرت خويش مىفهمد كه نبايد سخن يك انسان تبهكار را در احكام دين تصديق كند
همچنين عوام ما اگر از علمايشان فسق آشكار، تعصب شديد، تزاحم و نزاع بر دنيا و
حرام آن را مشاهد كنند اگر از آنان تقليد كنند، همانند عوام يهودند كه مورد سرزنش
خداوند قرار گرفتهاند .... [2]
عدم جواز تقليد ابتدايى از ميّت
از مسائل
مربوط به تقليد اين است كه بايد از مجتهد زنده تقليد شود و جواز تقليد ميت فقط
درباره تقليد از مجتهد مردهاى است كه شخص در زمان حياتش از او تقليد مىكرده است
و خود اين موضوع هم بايد با اجازه و تصويب مجتهد زنده باشد؛ پس اگر مجتهد زنده
تقليد ميت را جايز نداند، مكلف بايد از خود او تقليد كند.
بديهى
است تقليد از مجتهد زنده فوايد بىشمارى براى جامعه اسلامى دارد، از يك سو وسيله
رشد و تكامل انديشهها و انظار فقهى و بقاى حوزههاى علميه است و از سوى ديگر
مسلمانان با مسائل جديدى روبهرو مىشوند كه بايد تكليف خود را درباره آنها
بدانند و اين