نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 109
4- فشار بر شيعه
پس از پايان يافتن قضيه حكميت، معاويه
سياست تاخت و تاز به مرزهاى قلمرو حكومت اميرالمؤمنين، على عليه السلام، را در پيش
گرفت و مردم را شكنجه كرد و آزرد. او به فرماندهان نظامى كه به اين مأموريتها
مىفرستاد اهدافش را به روشنى بيان مىكرد، چنان كه به بسر بن ارطاة مىگويد: «بر
هر سرزمينى كه فرود آمدى و مردمش را بر اطاعت على ديدى، چنان زبان بگشا كه باور
كنند راه گريز بر آنان بسته است و تو به طور كامل بر آنها مسلطى؛ آنگاه دست از
آنان بدار و به بيعت من فراخوان، سپس هر كس را كه سرباز زد به قتل برسان؛ و شيعيان
على را هر جا كه ديدى بكش.» [1]
بُسر نيز حركت كرد و مدينه و مكّه را
مورد تهاجم قرار داد و بجز كسانى كه با آتش سوزاند، سى هزار تن را كشت!
معاويه، ضحاك بن قيس فهرى را فراخواند و
فرمان داد تا به كوفه برود و به او گفت:
«هر عربى را كه بر اطاعت على ديدى بر
او بتاز.» ضحاك نيز پيش رفت؛ اموالرا غارت كرد و به هر عربى كه برخورد او را كشت.
در ناحيه «ثعلبيه» به حاجيان حمله كرد و از جمله كسانى كه در اين حمله به دست وى
كشته شدند، عمرو بن عميس بن مسعود هذلى [2]، برادرزاده عبدالله بن مسعود و شمارى
ديگر از يارانش بودند. [3]
سفيان بن عوف غامدى را به منطقه فرات،
به سوى «هيت»، سپس «انبار» و سپس «مداين» فرستاد و از جمله به وى گفت: يا سفيان،
اين تاخت و تازها بر اهل عراق، دلهايشان را به وحشت مىاندازد و اگر هوادارى از
ما در ميانشان باشد شاد مىكند و هر كس را كه از پيشامدهاى ناگوار مىترسد جذب ما
مىگرداند. هر كس را كه با نظر خود مخالف ديدى، بكش و به هر روستايى كه گذشتى
ويران گردان و اموال را تاراج كن؛ زيرا كه تاراج اموال همانند قتل است و حتى قلب
را بيش از آن به درد مىآورد. [4]