نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 130
گروهى فريب چنين استنتاج غلطى را
خوردهاند و پنداشتهاند كه اساس حركت امام عليه السلام تلاش براى نجات و فرار از
ترور و قتل بوده است.
چنانچه ديدگاه پژوهشگرى بر چيزى مثل
پاسخ آن حضرت به مسورة بن مخرمه نيز محدود شود، نيز همين مشكل پيش مىآيد زيرا
هنگامى كه وى به امام نوشت كه گول نامههاى عراقيان را نخورد، حضرت پاسخ داد: «در
اين باره از خداوند طلب خير مىكنم» [1] و يا سخن آن حضرت به محمد بن حنفيه كه
فرمود: «برادرم، در آنچه گفتى خواهم انديشيد.» [2]
يا سخن آن حضرت به عبدالله بن مطيع كه
فرمود: اينك آهنگ مكّه را دارم، و پس از رسيدن به آنجا از خداوند در كار خويش طلب
خير مىكنم.» [3]
يا سخن آن حضرت به عبدالله بن عباس كه
چون وى را از رفتن به عراق برحذر داشت فرمود: «من از خداوند طلب خير مىكنم و
مىنگرم كه چه مىشود.» [4]
يا سخن آن حضرت به عبدالله زبير كه
فرمود: «به خدا سوگند با خود عهد كردهام كه به كوفه بروم. شيعيانم و بزرگان آن
شهر به من نامه نوشتهاند؛ و از خدا طلب خير مىكنم.» [5]
از ظاهر اين گونه نصوص بر مىآيد كه
امام حسين عليه السلام، در مسير قيام خويش، هيچ نقشه از پيش طراحى شدهاى نداشت؛
واز سرنوشتى كه در آينده در انتظار وى بود ناآگاه بود، و جهت حركت ايشان را
استخاره تعيين مىكرد.
اين برداشت، گذشته از آن كه با اعتقاد
صحيح درباره علم امام منافات دارد، با بسيارى از نصوصى كه در همين دوره از ايشان
وارد شده نيز مخالف و در تعارض است.
اگر پژوهشگرى، ديدگاهش را، به عنوان
مثال، تنها به نامههاى كوفيان به امام عليه السلام به ويژه نصوصى كه از خود ايشان
نقل شده محدود سازد باز هم به مشكل برخواهد خورد. زيرا موجب خواهد شد كه سبب قيام
آن حضرت را نامههاى اهلكوفه بداند؛ و اين از مشهورترين خطاهايى است در راستاى
نگرش به قيام امام حسين عليه السلام صورت پذيرفته است.
[1] - تاريخ ابن عساكر، زندگينامه امام
حسين عليه السلام، ص 202، حديث شماره 255.