نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 134
است كه آن را ديدار مىكنم» [1]؛
«وعدهگاه گودال و مكانى است كه در آن به شهادت مىرسم و آن كربلاست»؛ [2] «آنان
بر من دست نخواهند يافت و آزارى به من نمىتوانند برسانند، مگر اين كه به وعدهگاه
برسم» [3]؛ «اما من به يقين مىدانم كه اينجا قتلگاه من و ياران من است». [4]
از آنجا كه امام عليه السلام مىدانست
چنانچه بيعت نكند كشته مىشود، كوشيد تا در زمان و مكان و با كيفيتى كه خود
برمىگزيند و طرحش را مىريزد، اما دشمن اجرا مىكند كشته شود. آن حضرت با منطق
شهيد فاتح مىكوشد تا شهادتش در سرزمينى كه خود انتخاب مىكند تحقق يابد، تا دشمن
نتواند قتلگاه ايشان را پنهان كند؛ و در نتيجه اهداف مورد نظر و نهفته در پس اين
قتل، كه عمق جان امّت را تكان مىدهد و در راستايى كه خود حسين عليه السلام خواسته
است به حركت درمىآورد، خفه شود. نيز آن حضرت كوشيد تا آن رويدادهاى فاجعهآميز در
روز روشن و نه در ظلمت شب جريان يابد تا گواهان بيشترى بر روند آن شاهد باشند و
دشمن نتواند بر اين وقايع دردناك پرده بيندازد و سرپوش بنهد؛ و اين همان هدف نهفته
در پس عامل تبليغاتى است كه امام عليه السلام عصر تاسوعا از دشمن مىخواهد كه تا
بامداد عاشورا به وى مهلت دهند.
براى مثال، اين درست است كه نامههاى
مردم كوفه، حجت آنان بر امام عليه السلام و در عين حال از سوى امام بر آنان و
همزمان حجتى بر همه امّت بود. حجيت وجود اين نامهها اقتضا مىكرد كه امام پس از
دريافت آنها؛ به ويژه پس از آن كه مسلم بن عقيل براى ايشان نامه نوشت و گزارش داد
كه هجده هزار تن از كوفيان با او بيعت كردهاند و منتظر قدوم مبارك ايشانند به آن
شهر برود. [5] بنابراين سفر ايشان به سوى كوفه براى وفاى به عهدى بود كه امام عليه
السلام براى رفتن نزد آنان با خود بسته بود: «.. چنانچه برايم نوشت كه رأى همه