نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 153
دست به كار فراهم ساختن زمينههاى سياسى
و اجتماعى اين قيام شد. اين كار تا هنگام مرگ يزيد به صورت پنهانى بود، ولى پس از
مرگ وى آشكار گشت. انقلابيون در سال 65 ه. به سوى قبر امام حسين عليه السلام به
راه افتادند و پس از رسيدن به آنجا، يكباره فرياد آه و ناله سر دادند، چنان كه به
اندازه آن روز گريه كننده ديده نشده بود. آنان در كنار ضريح آن حضرت مىگفتند:
خدايا، حسين شهيد فرزند شهيد، هدايت شده پسر هدايت شده و راستگوى پسر راستگو را
بيامرز، بارپروردگارا ما گواهى مىدهيم كه بر دين آنان و در راهشان هستيم. با
قاتلانشان دشمن و با دوستانشان دوستيم. پروردگارا، ما پسر دختر پيامبرت صلى الله
عليه و آله و سلم را رها كرديم. پس گذشته هايمان را ببخش و توبه ما را بپذير و بر
حسين و ياران شهيد و راستگوى او ببخشاى، ما گواهى مىدهيم كه بر دين آنان و آنچه
آنها به خاطرش كشته شدند هستيم؛ و اگر تو ما را نيامرزى و بر ما نبخشايى از زيانكاران
خواهيم بود.» [1]
سپس عازم شام گشتند و با گروههايى از
سپاه اموى در منطقه عين الورده در يك رويداد خونين و وحشتناك درگير شدند كه
پيامدهاى سنگين آن، پايههاى حكومت اموى را به سختى تكان داد.
توابين، نخستين و مهمترين عامل قتل
امام حسين عليه السلام را حكومت دانستند؛ و نه اشخاص و افراد. اين باور درستى بود؛
و از همين رو به آن دسته از قاتلان حسين عليه السلام كه در كوفه بودند توجهى
نكردند و عازم شام شدند. [2]
در اين انقلاب، جامعه اسلامى پديده
اجتماعى تازهاى را كه پس از يك دوره سستى فراگير- كه در دنياطلبى و مرگگريزى
چهره نموده بود- بار ديگر برانگيخته شد تجربه كرد؛ و آن روحيه جانبازى و فداكارى و
طلب مرگ بود.
سستى و دنياطلبى آفتى بود كه بر اثر
تباهكارىهاى عمدى امويان، در دلهاى امّت اسلامى رخنه كرده بود.