responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی    جلد : 1  صفحه : 171

فرمان به كشتن او مى‌دهد و فرماندهى سپاهى كه براى جنگ او مى‌رود با كيست. نيز مى‌دانستند كه واجب است آن حضرت را يارى دهند و از فرمانش سرپيچى نكنند. آنان همچنين بسيارى از ديگر جزئيات اين فاجعه مورد انتظار را مى‌دانستند.

منشاء آگاهى امّت اسلامى در اين باره اخبار فراوانى بود كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و على عليه السلام و از خود امام حسين عليه السلام درباره قتل او و يارانش و زمان و مكان آن در ميان آن‌ها پخش شده بود.

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از همان روز ولادت فرزندش خبر مرگ وى را داد و براى او عزا به‌پا كرد و با اطرافيانش به مناسبت‌هاى گوناگون گريست. اميرالمؤمنين، على عليه السلام نيز هرگاه كه يادآور مصايب حسين عليه السلام مى‌شد مى‌گريست و كسانى كه با او بودند نيز مى‌گريستند.

بنابر اين حسين عليه السلام شهيد زنده امّت بود كه چشم‌هاى مؤمنان خيره‌اش بود. اندوه مصيبت بزرگ و جانكاه آن حضرت دل‌هاى مشتاقان را مى‌فشرد؛ و فروتنى و بزرگداشت مقام سيدالشهدا عليه السلام و يارانش- كه نه گذشتگان بر آن پيشى جسته و نه آيندگان به پايش خواهند رسيد- جسم و جان‌شان فرا مى‌گرفت.

در اين زمينه اخبار فراوانى در كتاب‌هاى شيعه و سنى نقل شده است كه نمونه‌هايى از آن را در اين‌جا نقل مى‌كنيم:

... اسماء گويد: چون در كار ولادت حسين عليه السلام حضرت فاطمه عليها السلام را يارى دادم، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آمد و گفت: اى اسماء فرزندم را بياور. من كودك را درون پارچه‌اى سفيد به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم دادم؛ حضرت با او همان گونه رفتار كرد كه با حسن. مى‌گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم گريست و گفت: براى تو داستانى خواهد بود. پروردگارا قاتلش را لعنت كن، [اى اسماء] اين را به فاطمه مگو.

اسماء گويد: چون [كودك‌] هفت‌روزه شد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نزد من آمد وگفت: پسرم را بياور و من بردم. پس با او همان گونه رفتار كرد كه با حسن و براى او نيز مانند حسن گوسفندى عقيقه كرد ... آن‌گاه او را بر دامن نشاند و فرمود: اى اباعبدالله، بر من دشوار است، و سپس گريست.

گفتم: پدر و مادرم فدايت. كارى كه امروز و در روز نخست كردى براى چه بود؟

فرمود: بر اين فرزندم مى‌گريم كه گروهى سركش و كافر از بنى اميه او را مى‌كشند.

نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی    جلد : 1  صفحه : 171
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست