نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 173
چه كار، خدايش مبارك مكناد. پروردگارا
يزيد را لعنت كن. سپس براى مدّتى از هوش رفت و چون به هوش آمد اشك چشمانش جارى بود
و حسين عليه السلام را مىبوسيد و مىفرمود: آگاه باش كه ميان من و قاتل تو خداى
عزوجل قضاوت خواهد فرمود.» [1]
ام سلمه گويد كه رسول خدا صلى الله عليه
و آله و سلم فرمود: «حسين در اول سال شصتم هجرت من كشته مىشود.» [2]
از عايشه نقل شده است كه رسول خدا صلى
الله عليه و آله و سلم به وى فرمود: اى عايشه، جبرئيل به من خبر داد كه فرزندم
حسين در سرزمين طفّ كشته مىشود و امّت من پس از مندچار فتنه مىشوند. آنگاه با
چشم گريان نزد اصحابش كه على، ابوبكر، عمر، حذيفه، عمار و ابوذر در ميانشان بودند
رفت. گفتند: يا رسول الله، چه چيز شما را مىگرياند؟ گفت: جبرئيل به من خبر داد كه
فرزندم حسين، پس از من در سرزمين طفّ كشته مىشود و اين خاك را برايم آورد و به من
خبر داد كه آرامگاهش در اين خاك است. [3]
ابن عباس گويد: هنگامى كه اميرالمؤمنين
عليه السلام به صفين مىرفت با او همراه بودم.
چون در نينوا، در ساحل فرات فرود آمد با
صداى بلند گفت: اى پسر عباس، آيا اينجا را مىشناسى؟ گفتم: يا اميرالمؤمنين،
نمىشناسم. فرمود: اگر تو نيز مانند من اينجا را مىشناختى گذر نمىكردى تا آن كه
چون من مىگريستى. ابن عباس گويد: حضرت مدت زيادى گريست چنان كه محاسنشتر شد و
اشكش بر سينه جارى گشت. ما نيز با او گريستيم و او مىفرمود: آه، آه. مرا به آل
ابىسفيان چه كار؟ مرا به خاندان حرب، حزب شيطان و سران كفر چه كار!؟ (آن گاه به
فرزندش خطاب كرد) شكيبا باش اى اباعبدالله، آنچه تو از آنان مىبينى پدرت نيز ديده
است. [4]
از ابوجعفر از پدرش نقل شده است كه
فرمود: گذر على عليه السلام به كربلا افتاد. چون اصحابش از آنجا گذر كردند، در
حالى كه چشم هايش غرق اشك بود، فرمود: اين
[2] - تاريخ ابن عساكر (زندگينامه امام
حسين عليه السلام)، محمودى، ص 185، حديث شماره 235، محمودى گويد: طبرانى نيز در
حديث 41 و 42 از زندگينامه امام حسين عليه السلام از كتاب المعجم الكبير، جزء اول
آن را نقل كرده است.