نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 180
آنگاه جنازه را به بقيع برگرداند و در
كنار بيگانگان دفن كرد!
عبدالله بن عباس گفت: اى حميرا! چقدر
بايد از دست تو بكشيم؟ روزى بر شترى و روزى بر استر!
گفت: اگر چه روزى بر شتر و روزى بر استر
باشم، به خدا سوگند كه حسن وارد خانهام نمىشود ...» [1]
نقل شده است كه امام حسين عليه السلام
عليه عايشه چنين استدلال كرد: تو و پدرت از قديم پرده رسول خدا صلى الله عليه و
آله و سلم را دريديد؛ و كسى را به خانه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم
درآوردى كه حضرت نزديكى او را خوش نداشت. اى عايشه، خداوند در اين باره از تو
بازخواست مىكند. برادرم به من فرمود، او را در كنار پدرش، رسول خدا صلى الله عليه
و آله و سلم، دفن كنم تا با آن حضرت عهدى تازه كند. بدان كه برادر من از همه كس به
فرمان خدا و رسول داناتر بود.
او به تأويل كتاب خدا آگاهتر از آن بود
كه پرده رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را بدرد، زيرا خداوند متعال مىفرمايد:
(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا
بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ)[2]؛ و تو مروان
را بدون اجازه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به خانهاش وارد كردى.
خداى عزوجل فرموده است: (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا
أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ)[3] به خدا سوگند كه تو به
خاطر پدرت و فاروقش كنار گوش رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كلنگ زدى! خداى
عزوجل فرموده است: (إِنَّ الَّذِينَ
يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ
اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى) [4] به جانم سوگند، پدرت و فاروقش
با نزديك شدن به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم وى را آزردند و حق او را در
آنچه خداوند بر زبان رسولش به آنان فرمود رعايت نكردند. خداوند آنچه را كه در زنده
بودن مؤمنان بر آنان حرام ساخته، در مردن نيز بر آنان حرام كرده است.