نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 181
به خدا سوگند، اى عايشه، اگر دفن حسن در
نزد پدرش صلى الله عليه و آله و سلم كه تو آنرا خوش نداشتى، ميان ما و خداوند
گذشته بود، مىدانستم كه على رغم خواست تو او دفن مىشد .... [1]
ابن عساكر نقل مىكند كه چون زهر در
وجود امام حسن عليه السلام اثر كرد، مروان اخبار مربوط به آن حضرت و وضع سلامت وى
را به معاويه گزارش مىداد. [2]
او همچنين نقل مىكند كه چون معاويه از
قصد امام حسين عليه السلام مبنى بر دفن برادرش، حسن عليه السلام در كنار جدش آگاه
شد، گفت: بنىهاشم با تصميم خود مبنى بر دفن حسن در كنار پيامبر صلى الله عليه و
آله و سلم با ما به انصاف رفتار نكردند، زيرا آنان اجازه دفن عثمان را جز در گوشه
بقيع ندادهاند. اگر درباره مروان خطا نكنم، اجازه چنين كارى را نخواهند يافت او
مىگفت: آفرين بر تو مروان، در برابرشان خوب ايستادى! [3]
به اين ترتيب، موضع امويان در قضيه دفن
امام حسن عليه السلام كه مروان بن حكم آن را به اجرا درآورد، در حقيقت پيام
زودهنگامى به امام حسين عليه السلام بود، كه حد و مرز مجاز و ممنوع عمل امام حسين
عليه السلام را از طرف معاويه ترسيم مىكرد. گويى امويان قصد داشتند كه از همان
آغاز به ايشان بگويند: هر طور دوست دارى مىتوانى صحبت كنى، اما كارى را كه ما
نمىپسنديم نمىتوانى انجام دهى، وگرنه سر و كارت با شمشير است!
ديدگاه امام حسين
عليه السلام درباره صلح برادرش با معاويه
امامان اهل بيت يك وظيفه كلى دارند كه
على رغم تفاوت شرايط سياسى و اجتماعى كه در آن به سر مىبرند، در تلاش براى تحقق
آن مشتركند، مانند مسؤوليت نگهدارى امّت اسلامى و حفظشان در برابر پيرايههاى غير
اسلامى كه با آن آميخته مىشود؛ تبيين احكام شرعى و حقايق قرآنى، نجات بخشيدن دولت
اسلامى از انواع تهديدهاى كفر؛ آشناساختن امّت نسبتبه فضايل اهلبيت عليهم السلام
و شايستگى آنان به امر حكومت، تا آنجا كه فرصت اجازه مىداد و زمينه فراهم بود، و
ديگر مصاديق وظايف عمومى و مشترك.