نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 187
آن حضرت همچنين در پاسخ على بن محمد بن
بشير هَمْدانى، كه يادآور شد امام حسن پس از صلح تقاضاى كسانى را كه به وى پيشنهاد
انقلاب دادهاند، نپذيرفته است، نيز تأييد برادرش را در التزام به پيمان نامه و
لوازم عملى آن ابراز داشت و فرمود: «راست گفت ابومحمد! و همه مردان شما، تا هنگامى
كه اين انسان [معاويه] زنده است، بايد خانهنشين باشند.» [1]
هنگامى كه معاويه او و برادرش و آن دسته
از اصحاب على را كه همراهشان بودند براى بيعت به شام دعوت كرد نيز آن حضرت از
امتثال كامل خويش در برابر فرمان امام حسن عليه السلام پرده برداشت. از جمله كسانى
كه با آنان بودند قيس بن سعد بن عباده انصارى بود. چون نزد معاويه رسيدند، وى حسن
عليه السلام را به بيعت فراخواند و او بيعت كرد. سپس حسين را فراخواند و او هم
بيعت كرد. ولى هنگامى كه از قيس بن سعد درخواست بيعت كرد، وى نگاهى به امام حسين
عليه السلام انداخت تا ببيند كه چه فرمان مىدهد و امام فرمود:
«اى قيس او- يعنى امام حسن عليه
السلام- امام من است.» [2]
اين حقيقت با آنچه در مجموعه ديگرى از
نصوص مبنى بر ناخشنودى آن حضرت از اين بيعت آمده است منافاتى ندارد. مانند اين سخن
ايشان كه به برخى از شيعيان فرمود:
صلحى بوده است و بيعتى كه من از آن
ناخشنود بودم. پس تا هنگامى كه اين مرد زنده است منتظر باشيد؛ و چنانچه او مرد ما
و شما خواهيم ديد كه چه كنيم. [3]
دليل اظهار چنين سخنانى اين است كه صلح،
ناخوشايندترين انتخابى بود كه در برابر امام حسن عليه السلام قرار داشت و او به
خاطر مصالح عاليه اسلام و از روى ناچارى به آن تن داد. بدون شك رعايت اين گونه
مصالح، گاه امام عليه السلام را در شرايط دشوار و نامناسبى قرار مىدهد كه مجبور
مىشود به كارى كه نزد او از حنظل تلختر، از سم كشندهتر و از مرگ فاجعهآميزتر
است، اقدام كند.