نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 190
امام حسين عليه السلام در پاسخ چنين
نوشت: من اميدوارم كه نظر برادرم- خدايش رحمت كند- در آرامش و نظر من در جهاد با
ستمگران موجب راهنمايى و پايدارى باشد، پس تا اين مرد [معاويه] زنده است به زمين
بچسبيد و پنهان شويد و عقايدتان را كتمان كنيد و از آفتابى شدن بپرهيزيد. چنانچه
براى او پيشآمدى رخ داد و من زنده بودم، نظرم را به شما خواهم نوشت. ان شاءالله. [1]
همچنين شيخ مفيد (ره) از كلبى، مداينى و
ديگر سيرهنويسان نقل مىكند كه گفتهاند:
«هنگامى كه امام حسن عليه السلام از
دنيا رفت شيعيان در عراق به جنبش درآمدند و درباره خلع معاويه و بيعت با امام حسين
عليه السلام مكاتبه كردند. ولى امام عليه السلام نپذيرفت و يادآور شد كه ميان او و
معاويه عهد و پيمانى است كه تا پايان يافتن مدتش، شكستن آن براى او جايز نيست؛ و
پس از آن كه معاويه مرد، در اين موضوع خواهد نگريست.» [2]
موضعگيرى معاويه
نسبت به امام حسين عليه السلام
ادعاى «خون مورد
احترام در ميان بنى عبد مناف» و حقيقت آن
ابن عساكر نقل مىكند كه وليد بن عتبه
با امام حسين عليه السلام به درشتى سخن گفت؛ و امام عليه السلام به او دشنام داد و
عمامهاش را گرفت و از سرش كند.
وليد گفت: شيرى را (كنايه از
ابوعبدالله) به خشم آورديم.
در اين هنگام مروان يا كسى ديگر از
همنشينانش گفت: او را به قتل برسان.
وليد گفت: هر آينه اين خون در ميان بنى
عبد مناف محترم است. [3]
بدون شك وليد بن عتبه، والى وقت مدينه،
نظر شخصى خود را ابراز نمىدارد، بلكه موضع رسمى امويان، كه معاوية بن ابىسفيان
آن هنگام در رأسش بود، سخن مىگويد.
خون محترم در ميان بنى عبد مناف به
معناى خونى است كه ريختن آن دشوار است و جايز نيست. ولى آيا خون امام حسين عليه
السلام در دوران معاويه همين حكم را داشت؟ و اين ادعا تا چه اندازه حقيقت دارد؟