نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 195
حضرت را در مدينه نداشت. از اين رو به
معاويه پيشنهاد كرد كه امام عليه السلام را از مدينه تبعيد كند و به سكونت اجبارى
در شام وادار سازد، تا به اين وسيله ارتباط او با مردم عراق قطع شود. اما معاويه
اين پيشنهاد را هم نپذيرفت و پاسخ او را چنين داد: «به خدا سوگند من مىخواستم كه
از او آسوده شوم و تو مرا به او گرفتار مىكنى. اگر در برابر او شكيبايى مىورزم
از روى اكراه است؛ و اگر بدىاى به او برسانم با او قطع رحم كردهام.» [1]
علاوه بر مراقبت شديدى كه از امام عليه
السلام به عمل مىآمد، برخى از كارگزاران اموى مدينه در عمل مداخله مىكردند و از
بيم آن كه اوضاع دگرگون شود و به نفع امام عليه السلام رقم به خورد اقشار مردم را
از ديدار با امام عليه السلام باز مىداشتند. بلاذرى از عتبى نقل مىكند كه وليد
بن عتبه مردم عراق را از ديدار با امام حسين عليه السلام منع كرد. امام عليه
السلام فرمود: «اى كسى كه بر خود ستم مىكنى و نسبت به پروردگارت نافرمانى، چرا
ميان من و مردمى كه آنچه از حق مرا كه تو و عمويت نشناختهايد، مىشناسند مانع
مىشوى؟ وليد گفت: اى كاش بردبارى ما نسبت به تو موجب جسارت و خشم ديگران نسبت به
تو نگردد. اگر مىدانستى كه پس از ما چه خواهد شد، ما را دوست مىداشتى، همان گونه
كه دشمن مىدارى!» [2]
علاوه بر آنچه پيش از اين گفيم كه اشاره
وليد، روشنگر مفهوم «خون محترم» از ديدگاه امويان است، در اينجا نيز به اين نكته
اشاره مىكنيم كه شايد اين كه وليد مىگويد: «اگر مىدانستى كه پس از ما چه پيش
مىآيد ما را دوست مىداشتى همان گونه كه دشمن مىدارى»، اشاره به اين موضوع دارد
كه متاركه ايجاد شده ميان ما و شما جز در دوره معاويه برقرار نخواهد بود و يزيد،
كه جانشين پدرش مىگردد، شخصيت ديگرى است. او جز با شدت و قاطعيت با تو رفتار
نخواهد كرد و به زودى زمين را با همه فراخيش بر تو تنگ خواهد كرد و در آن هنگام
چون به گذشته بنگرى دوران ما و بخشندگى و بزرگوارى ما را به ياد خواهى آورد. گويى
با اين بيان به خاطر متاركه متوازنى كه در اصل به نفع خود آنهاست، بر امام عليه
السلام منت مىگذارد.
[1] - حياة الامام الحسين بن على عليهما
السلام، ج 2، ص 223.