نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 202
امام حسن عليه السلام باشد؛ و مردم آزاد
و در امان باشند ... اين تنها راهى بود كه امام حسن عليه السلام، به عنوان صاحب
رسالتى كه در اين شرايط بد گرفتار شده بود مىتوانست آن را بپيمايد. [1]
ولى آيا پس از آن امّت اسلامى- به ويژه
در عراق- بر اين وضعيت پايدار ماندند؟ يا اينكه به سوى بهتر شدن تغيير جهت دادند؟
آيا امام حسن عليه السلام توانست در حيات خود به آنان اعتماد كند؟ آيا پس از ايشان
امام حسين عليه السلام توانست آنان را براى جنگى بزرگ تا پيروزى نهايى بر معاويه
بسيج كند؟
همان مردمى كه به دليل طولانى شدن جنگ
سختىهاى زيادى از آن ديده و به دنيا و سلامت و آرامش گرايش پيدا كرده بودند و
پيرو خواستههاى سران قبايل شده بودند، بزرگى خطايى را كه با سستى نشان دادن در
برابر تحمل پيامدهاى جنگ و رها ساختن امام عليه السلام مرتكب شده بودند دريافتند.
اين هنگامى بود كه ماهيت حكومت معاويه را شناختند و طعم واقعيت آن را چشيدند.
واقعيتى كه سرتاسر فشار و ترس؛ گرسنگى و محروميت؛ آوارگى مدام و سلب هرگونه آزادى؛
و تمسخر شريعت و سبك شمردن ارزشها بود. براى افزايش عطاياى شاميان از عطاياى
آنها كاسته شد و به وسيله معاويه به جنگ با خوارج وادار شدند. كارى كه به آنان
فرصت نداد تا از صلحى كه مشتاق آن بودند و آرامشى كه آرزويش را داشتند بهرهمند
گردند. در نتيجه به خاطر كوتاهى نسبت به اهل بيت پشيمان گشتند؛ «مردم عراق
زندگىشان در دوران على را يادآور مىشدند و بر آن اندوه مىخوردند و به خاطر
كوتاهى نسبت به امام خويش افسوس مىخوردند و از صلح ميان خود و شاميان اظهار
پشيمانى مىكردند؛ و هرگاه به يكديگر مىرسيدند خود را به خاطر گذشته سرزنش و
درباره اين كه در آينده چه مىتوان كرد تبادل نظر مىكردند؛ و هنوز چند سالى
نگذشته بود كه گروه گروه براى ديدار با امام حسن و گفت و شنود با آن حضرت به مدينه
مىرفتند ...». [2]
درست است كه بسيارى از مردم به ويژه اهل
عراق، در نتيجه ظلم و ستم معاويه و دورى وى از اسلام، كينه بنى اميه و دوستى اهل
بيت را دين خود مىدانستند، اما اين
[1] - ثورة الحسين عليه السلام ظروفها
الاجتماعيه وآثارها الانسانيه، ص 138- 143.