نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 205
آنچه اين گمان را تا مرتبه يقين بالا
مىبرد، اطلاعات ما در اين باره است كه معاويه بر حسين بن على و ديگر كسانى كه بر
سلطنت خويش از آنان بيمناك بود، جاسوس گماشته بود. اينان هر چه را كه مخالفان
انجام مىدادند براى او مىنوشتند و از گزارش سادهترين امور، كه كوچكترين شك و
ترديدى هم بر نمىانگيخت، غفلت نمىكردند. [1] مانند همان مورد كنيزكى كه مال امام
حسين عليه السلام بود و او را آزاد ساخت و سپس به ازدواج خويش درآورد. [2]
چنانچه امام حسين عليه السلام در دوران
معاويه دست به كار قيام مىشد و سپس با روش خاص معاويه از ميان مىرفت، چه سودى
عايدش مىشد. آيا بايد اين كار به واقعيت مىپيوست تا مردم از صميم دل از آن
پاسدارى كنند؟ چنانچه امام نيز همانند ديگر مردم به آرامى و بدون سر و صدا از ميان
مىرفت، چه سودى عايد مردم مىگشت؟ زيرا در اين صورت او يك علوى بود كه ناخواسته
مىمرد و مرگ او تنها خاندان و دوستان و شيعيان پدرش را اندوهگين مىساخت و پس از
آن، ياد او نيز همانند ديگران به بوته فراموشى سپرده مىشد. [3]
معاويه اين تهديد را براى امام عليه
السلام روشن كرده گفته بود: «مادامى كه مرا انكار كنى، تو را انكار مىكنم و
مادامى كه با من نيرنگ ببازى با تو نيرنگ مىبازم، بنابر اين از ايجاد تفرقه ميان
اين امّت بپرهيز». [4]
چنانچه امام عليه السلام مىتوانست كه
حصار جاسوسها و خبرچينان معاويه را بشكند و انقلاب را عملى سازد و همراه يارانش
در قالب سپاهى با شمار و امكانات اندك بيرون آيد و براى مثال راه عراق را در پيش
گيرد، آيا موفق به آفريدن حماسه قهرمانانه و مصيبتبارى همانند آنچه در دوران يزيد
انجام داد مىشد؟
آيا فعاليت تبليغى در چنين نهضتى
مىتوانست همان طور كه در دوران يزيد به پيروزى رسيد، در دوران معاويه هم به
پيروزى مطلوب برسد؟
[1] - ثورة الحسين عليه السلام، ظروفها
الاجتماعيه وآثارها الانسانيه، ص 153- 155.