نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 207
نيرنگآميز خود در انظار عوام بدهد و
جنبه شرعىاى كه به طور كامل نزد افكار عمومى امّت اسلامى به منصب خود بخشيده بود
به او، اين امكان را مىداد كه شعله قتل اين انقلابيون را خاموش كند و كارى كند كه
مردم به ضرر آنان برانگيخته شوند نه به نفعشان؛ زيرا هنگامى كه مردم از انگيزه
حسين براى انقلاب مىپرسيدند، پاسخى كه معاويه و يارانش به آنان مىدادند و يا خود
مردم به خودشان مىدادند اين بود كه حسين در پى حكومت بوده است! چنانچه امام حسين
عليه السلام در راه هدفى كه مردم براى انقلابش تصور مىكردند كشته مىشد، قتل او
هيچ گونه مخالفتى را عليه بنىاميه برنمىانگيخت و قتل آن حضرت نه تنها بر اصول و
انگيزههاى اصلى قيام بازگردانده نمىشد، بلكه چه بسا گروهى از مردم وى را مستحق
قتل نيز مىشمردند؛ و ديگر براى امام حسين و يارانش سودى نداشت كه به مردم اعلام
كنند كه قيام آنها به خاطر حمايت دين در برابر تحريفها و لااباليگرىهاى معاويه
و رهايى امّت از ظلمت است. مردم نيز آنان را تأييد نمىكردند، زيرا كه هيچ مشكلى
براى دين نمىديدند و معاويه هيچ بدعتى در دين ننهاده بود و به هيچ منكرى تظاهر
نكرده بود، بلكه مردم اين سخن امام حسين عليه السلام را بر سرپوش نهادن روى مقاصد
واقعى خودش حمل مىكردند. [1]
به هر صورت چنانچه امام حسين عليه
السلام در روزگار معاويه قيام مىكرد، وى براى مشوّه ساختن اين قيام از پيمانى كه
به دنبال صلح با امام حسن بسته بود بهرهبردارى مىكرد. در نتيجه عامه مردم چنين
برداشت مىكردند كه حسن و حسين عليهما السلام حكومت را به معاويه تسليم كرده با او
پيمان سكوت بستهاند. چنانچه امام عليه السلام قيام مىكرد، معاويه مىتوانست كه
آن حضرت را خائن و پيمانشكن جلوه دهد.
در اينجا معاويه زيان نمىديد، چراكه
او پيش ازآن پيمان را شكستهبود و به هيچ كدام از شرايط آن عمل نمىكرد و هيچ
حرمتى برايش قايل نبود و زحمت وفادارى به آن را هم به خود نمىداد. در چنين شرايطى
نتيجه نيز تغييرى نمىكرد، خواه اين كه حسن و حسين با معاويه بيعت مىكردند يا
نمىكردند، چون حكومت را بهصورت مشروط تسليم او كرده بودند. [2]