نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 220
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم جاى
مسجد و خانههايش را خريد، پس نخست مسجد را بنا كرد و سپس در آن ده خانه ساخت، نه
تا براى خودش و خانه دهم را در وسط آنها براى پدرم قرار داد. سپس راه همه خانهها
را به مسجد بست مگر درب خانه او را و كسانى در اين باره سخنها گفتند و حضرت پاسخ
داد: بستن در خانههاى شما و باز گذاشتن در خانه او از من نبود، بلكه اين فرمان
خدا بود كه درهاى شما را ببندم و درب خانه او را باز بگذارم.
آنگاه به مردم فرمود كه هيچ كس جز على
حق خوابيدن در مسجد را ندارد؛ و در حالى كه منزل او در منزل رسول خدا صلى الله
عليه و آله و سلم بود در مسجد جنب مىشد و براى او و رسول خدا صلى الله عليه و آله
و سلم در آن فرزندانى به دنيا آمدند؟ گفتند: آرى به خدا قسم.
گفت: آيا مىدانيد كه عمر بن خطاب دوست
داشت كه روزنهاى به اندازه چشمش براى او در مسجد باز بگذارند ولى رسول خدا صلى
الله عليه و آله و سلم نپذيرفت؛ و آنگاه خطاب به مردم فرمود: خداوند به من فرمان
داده است تا مسجدى پاكيزه بنا كنم كسى جز من و برادرم و فرزندانش در آن سكنى
نگزينند؟ گفتند: آرى به خدا قسم.
فرمود: شما را به خدا سوگند، آيا
مىدانيد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در روز غدير او را به جانشينى خود
تعيين كرد و ولايت او را اعلان فرمود و گفت: حاضران به غايبان برسانند؟
گفتند: آرى به خدا قسم.
فرمود: شما را به خدا سوگند، آيا
مىدانيد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در غزوه تبوك فرمود:
تو براى من به منزله هارونى نسبت به
موسى و تو سرپرست همه مؤمنان پس از من هستى؟ گفتند: پروردگارا، آرى.
فرمود: شما را به خدا سوگند، آيا
مىدانيد هنگامى كه نصاراى نجران رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را به مباهله
فرا خواندند، كسى را جز او و همسرش و دو فرزندش با خود نبرد. گفتند: پروردگارا،
آرى.
فرمود: شما را به خدا سوگند، آيا
مىدانيد كه در روز خيبر پرچم را به او داد و فرمود:
پرچم را به كسى مىدهم كه خدا و رسولش
او را دوست مىدارند و او نيز خدا و رسولش را دوست مىدارد، او حمله كنندهاى است
كه نمىگريزد، خداوند به دست او پيروزى مىآفريند؟ گفتند: آرى به خدا قسم.
نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 220