نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 237
را فرا گرفته بود كرد: «... من به طلب
اصلاح در امّت جدم قيام كردم ...»
از آنجا كه مصداقهاى رسيدگى و سرپرستى
امّت در گرفتارىهاى عمومىشان، در جاى جاى مباحث و فصلهاى ديگر اين كتاب آمده
است، در اينجا به ارائه نمونههاى گزيدهاى از سرپرستى افراد اين امّت كه
نمايانگر گذشت، مهربانى، دلسوزى، بخشندگى و ديگر سجاياى عالى اخلاقى آن حضرت است
بسنده مىكنيم. پس از آن نمونههايى از رسيدگى ويژه نسبت به شيعيان را ارائه
خواهيم كرد.
يكى از غلامان حضرت جرمى مرتكب شد كه
سزاوار كيفر بود. امام عليه السلام فرمان به زدن او داد. غلام گفت: سرور من
«والكاظمين الغيظ» (و فروخورندگان خشم)، فرمود:
رهايش كنيد. گفت: سرور من «والعافين عن الناس» (و گذشت كنندگان از مردم)، فرمود:
از تو درگذشتم! گفت: سرور من، «والله يحب المحسنين» (و خداوند نيكوكاران را دوست
مىدارد). فرمود: تو به خاطر خدا آزادى و آنچه را به تو مىدادم دوبرابر كردم. [1]
سائلى در كوچههاى مدينه قدم مىزد تا
به درِ خانه حسين بن على عليه السلام رسيد، در را كوبيد و اين شعر را خواند:
فَأنْتَ الْجَوادُ وَ أَنْتَ معدنه أبوكَ قَدْ كان قاتِل الفسقه
[امروز كسى كه به تو اميد بندد و حلقه
آستانت را بكوبد، نااميد نمىشود؛ و تو بخشنده و كان بخششى و پدرت كشنده فاسقان
بود.]
گويد: در اين هنگام حسين بن على عليه
السلام به نماز ايستاده بود، نمازش را كوتاه كرد و نزد آن اعرابى رفت و چون
نشانههاى فقر و مسكنت را در او مشاهده كرد، بازگشت و قنبر را صدا زد و او پاسخ
داد! اى پسر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم، لبيك، فرمود: از خرجى ما چقدر
پيش تو هست؟ گفت: دويست درهم كه فرمودهاى ميان اهل بيت شما تقسيم كنم. فرمود: آن
را بياور، چون كسى آمد كه از اهل بيت من بدان سزاوارتر است. سپس آن را از قنبر
گرفت و به سائل عرب داد و اين شعر را سرود:
[1] - تاريخ ابن عساكر (زندگينامه امام
حسين عليه السلام) ص 160- 161، حديث 205.
نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 237