responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی    جلد : 1  صفحه : 246

حيله‌گرى و خيانت و از كسانى كه به معاويه فراوان خدمت كرد- باخبر شد كه معاويه قصد دارد او را از امارت كوفه عزل كند و سعيد بن عاص را به جايش بگمارد. با خودش فكر كرد كه نزد معاويه برود و پيش از آن كه فرمان عزل را صادر كند، خود استعفا دهد و نزد مردم چنين وانمود كند كه از حكمرانى ناخشنود است و تمايلى به آن ندارد.

اما در راه شام علاقه شديد به حكمرانى، او را به فكر حيله‌اى درازمدت واداشت تا معاويه را از عزل خود منصرف كند. او كه معاويه را خوب مى‌شناخت، حيله‌اى بالاتر از اين نديد كه آرزوى بزرگ وى را، كه تا آن هنگام، شرايط عملى ساختن آن فراهم نشده بود دوباره زنده كند؛ و آن آرزو، گرفتن بيعت خلافت براى پسرش يزيد بود.

مغيره تصميم گرفت تارهاى اين آرزوى نهفته را در قلب معاويه به صدا درآورد و او را به انگيزش و اظهار آن فراخواند و آمادگى خود را در راستاى تحقق آن اعلام دارد. شايد بدين وسيله معاويه دست از عزلش بردارد و او را در امارت كوفه ابقا كند.

مغيره فكر كرد كه نخست نزد يزيد برود و شور و اشتياق درونى او را براى چنين كارى برانگيزد، تا از آن پس يزيد كليد ورود به قلب پدرش باشد. «رفت تا بر يزيد وارد شد و گفت: بزرگان اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و خاندانش و بزرگان و سالمندان قريش از دنيا رفته‌اند و تنها پسرانشان باقى مانده‌اند و تو از برترين آن‌هايى و نظرى صائب دارى. به سنّت و سياست از همه داناترى! و من نمى‌دانم چه چيزى اميرالمؤمنين را از گرفتن بيعت براى تو باز مى‌دارد!؟

گفت: آيا فكر مى‌كنى اين كار به انجام برسد؟ گفت: آرى. آن‌گاه يزيد نزد پدرش رفت و آنچه را كه مغيره گفته بود به اطلاع او رساند. معاويه مغيره را فراخواند و گفت: يزيد چه مى‌گويد!؟ گفت: يا اميرالمؤمنين، خون‌ريزى‌ها و اختلاف‌هاى پس از عثمان را ديدى.

يزيد خَلَف توست برايش بيعت بگير، تا اگر حادثه‌اى براى تو رخ داد پناه مردم و جانشين تو باشد و خونى نريزد و فتنه‌اى برنخيزد. گفت: اين كار چگونه شدنى است؟ گفت: از اهل كوفه من بيعت مى‌گيرم و از بصريان زياد و پس از اين دو شهر هيچ كس با تو مخالفت نخواهد كرد.

گفت: پس به كار خويش بازگرد و با افراد مورد اعتمادت در اين باره گفت و گو كن؛ تا ببينيم چه مى‌شود. مغيره از معاويه خداحافظى كرد و نزد يارانش بازگشت. گفتند: چه‌

نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی    جلد : 1  صفحه : 246
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست