نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 248
بگيرند. [1] در پارهاى از منابع تاريخى
آمده است كه معاويه تا هنگام مرگ زياد در اين كار شتاب نكرد، زيرا كه او در اصل با
تصميم معاويه بر گرفتن بيعت براى يزيد مخالف بود. [2]
پس از آن كه زياد مرد، معاويه تصميم
گرفت براى پسرش، يزيد، بيعت بگيرد ... و به مروان بن حكم نوشت و گفت: من پير
شدهام و استخوانهايم فرسوده است و بيم آن دارم كه امّت، پس از من دچار اختلاف
شوند: تصميم گرفتهام قائم مقام پس از خود را برگزينم و انجام كارى بدون مشورت تو
را خوش نداشتم. اين موضوع را با آنان در ميان بگذار و از پاسخى كه به تو مىدهند
مرا آگاه كن.
مروان در ميان مردم ايستاد و موضوع را
به آگاهى آنان رساند.
مردم گفتند: تصميمى درست و بجاست [و در
اين امر] موفق باشد. ما دوست داشتيم كسى را براى ما انتخاب كند و او از اين امر
فروگذار نكند!
مروان اين نامه را براى معاويهنوشت و
او جواب نامه را داد و موضوع يزيد را يادآور شد.
مروان ميان مردم برخاست و گفت:
اميرالمؤمنين برا ى شما كسى را انتخاب كرده و فروگذار نكرده و يزيد را به عنوان
جانشين پس از خود برگزيده است. [3]
بزرگان مدينه مانند امام حسين عليه
السلام، عبدالرحمن بن ابىبكر، ابن زبير و ابن عمر رودرروى او ايستادند و اين كار
معاويه را نپذيرفتند.
معاويه در اين هنگام اقدام به يك تهاجم
گسترده تبليغاتى به نفع يزيدكرد و به كارگزارانش نوشت كه يزيد را ستوده و براى او
اوصافى پسنديده ذكر كنند كه او را در چشم مردم براى خلافت شايسته جلوه دهد. او
همچنين به كارگزارانش دستور داد كه هيأتهايى را از هر شهر نزد او بفرستند؛ و
پيوسته به نزديك شدگان عطا مىداد و به آنهايى كه دورى گزيده بودند مدارا و
مهربانى مىكرد تا آنكه همه مردم به او اعتماد و با يزيد بيعت كردند.
مشكل بزرگ معاويه سرپيچى بزرگان مدينه
بود. منابع تاريخى مىگويند كه معاويه به سستى مروان در گرفتن بيعت براى يزيد پى
برد. از اين رو او را بركنار ساخت و سعيد بن