نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 249
عاص را به جايش گماشت كه با جدّيت هر چه
تمام در راه گرفتن بيعت از مردم تلاش مىكرد. اما كوشش او به جايى نرسيد و به
معاويه چنين نوشت: اما بعد، به من فرمان دادهاى كه براى يزيد، پسر اميرالمؤمنين،
بيعت بگيرم و نام كسانى را كه شتاب ورزيدهاند يا كندى كردهاند برايت بنويسم. به
تو خبر مىدهم كه بيشتر مردم، به ويژه اهل بيت از بنى هاشم، از اين كار خوددارى
مىكنند. تا كنون هيچ كس از آنان به من پاسخ نداده است و چيزهاى ناخوشايند از آنان
شنيدهام. اما كسى كه مخالفت و خوددارى از اين كار را آشكار ساخته است، عبدالله بن
زبير است؛ و جز با عِدّه و عُدّه توان چيرگى بر آنان را ندارم. خودت مىآيى و در
اين باره تصميم مىگيرى، والسّلام. [1]
معاويه به امام حسين عليه السلام،
عبدالله عباس، عبدالله بن جعفر و عبدالله بن زبير نامه نوشت و به سعيد بن عاص
فرمان داد تا نامهها را به آنها برساند و جوابها را نيز براى او بفرستد؛ و به
او فرمان داد كه از خود اراده و قاطعيت همراه با مدارا و دورى از بدخويى نشان
بدهد. از جمله سفارشهايى كه براى برخورد با امام حسين عليه السلام به او كرد، اين
بود: نسبت به حسين عليه السلام به ويژه ملاحظه كن كه از تو به او بدى نرسد. زيرا
وى قرابت و حقّى عظيم دارد كه هيچ مرد و زن مسلمانى منكرش نيست. او شيرى است و
نمىبينم كه اگر با او مشورت كنى بتوانى بر او چيره شوى. [2]
نامه معاويه به امام حسين عليه السلام
چنين بود: اما بعد، از تو امور و اخبارى به من رسيده است كه گمان صدور آنها از تو
نمىرفت. كسى مثل شما با اين بزرگى و شرافت و منزلتى كه خداوند به او عطا كرده
است. سزاوارترين مردم به وفاى به بيعت است. بنابر اين به گسستن رشته دوستى مايل
نشو و از خداوند بترس و اين مردم را به آشوب باز مگردان و درباره خويشتن و دين خود
و امّت محمد بينديش و آنان كه [به دين] يقين ندارند نبايد تو را ناچيز بشمرند. [3]
اما امام حسين عليه السلام به معاويه
پاسخى اعتراضآميز و فراگير داد كه در آن وى را به خاطر كشتن حجر بن عدى و ياران
پارساى او و قتل صحابى بزرگ، عمرو بن حمق و قتل