responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی    جلد : 1  صفحه : 255

بيعت با او خوددارى ورزيدند، آن‌هايى بودند كه سزاوار بود رعايت او كنند و به خدا سوگند اگر من كسى را شايسته‌تر از يزيد در ميان مسلمانان مى‌شناختم با او بيعت مى‌كردم.

در اين هنگام حسين عليه السلام برخاست و گفت: به خدا سوگند كسانى را كه خودشان از يزيد بهترند و پدر و مادرشان از پدر و مادر او بهترند وانهاده‌اى.

معاويه گفت: شايد مقصود خودت هستى. فرمود: خداى كارت را راست گرداند، آرى. معاويه گفت: اينك به تو مى‌گويم، اين كه گفتى مادر تو بهتر از مادر اوست قبول، ولى اگر قُرشى بودن مادرت نبود، اين فضيلت از آن زنان قريش بود. چگونه او برتر از مادر يزيد نباشد كه دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم است. از اين گذشته ديانت و سابقه مادرت در اسلام بيش‌تر است بنابر اين به خدا سوگند كه مادر تو از مادر يزيد بهتر است. اما درباره پدرت بايد بگويم كه پدر او داورى او را به خدا واگذار كرد و خداوند به نفع پدر او و زيان پدر تو حكم داد.

امام حسين عليه السلام فرمود: نادانى تو، تو را بس است كه دنياى گذرا را بر [آخرت‌] جاودان برگزيده‌اى!

معاويه گفت: اما اين كه گفتى از يزيد بهترى، به خدا سوگند، يزيد براى امّت محمد از تو بهتر است.

حسين عليه السلام گفت: اين بهتان و دروغ است، يزيد شراب مى‌نوشد، آيا طالب لهو و لعب از من بهتر است؟ [1]

در روايت ديگرى آمده است:

«حسين عليه السلام گفت: چه كسى براى امّت محمد بهتر است؟ يزيد شرابخوار و فاسق؟

معاويه گفت: اى اباعبدالله، آرام باش، اگر تو نزد خودش هم همين گونه سخن مى‌گفتى باز هم جز به نيكى از تو ياد نمى‌كرد!

حسين عليه السلام گفت: اگر آنچه را كه من درباره‌اش مى‌دانم او نيز درباره من مى‌داند، آنچه را من درباره‌اش مى‌گويم او نيز بايد درباره‌ام بگويد.


[1] - الامامة والسياسة، ج 1، ص 189- 190.

نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی    جلد : 1  صفحه : 255
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست