نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 262
بهشت وارد مىكند. اما صاحب افترا در
اين روايت ادعاهاى دروغ ديگرى را پيرامون اين عبارت بافته است كه با سيره و روش امام
حسين عليه السلام منافات دارد.
سيره امام حسين عليه السلام گواه آن است
كه ايشان در هيچ محفلى همگانى سخن نگفت، مگر آن كه از فضايل امامان عليه السلام و
شيعيانشان چيزهايى را نشر داد كه گردنها براى شنيدن آنها كشيده مىشد و جانها
را [براى قرار گرفتن] شيفته مىساخت؛ و از طعن و بدىهاى دشمنانشان، از بنىاميه
و ديگران، چيزهايى را آشكار مىساخت كه موجب مشمئز شدن دلها مىگشت.
آگاهان به روايتهاى تبليغاتى بافته و
ساخته امويان- كه به منظور زدودن بدىهاى عثمان و برخى ديگر از صحابه كه در روزگار
پيامبر هيچ فضيلت قابل ذكرى ندارند ساخته شده است- از سياق متن روايت مىدانند كه
اين نيز از همان ساختههاى دروغ و بافتههاى موهوم است.
روايت سوم:
عمر بن سُبينه گويد: يزيد در روزگار
پدرش به حجّ رفت، چون به مدينه رسيد، به مجلس شراب نشست؛ و پسر عباس و حسين عليه
السلام از او اجازه ورود خواستند. به او گفتند كه اگر بوى شراب به مشام ابن عباس
برسد، آن را مىشناسد، از اين رو به حسين اجازه داد و او را مانع شد. چون حسين
وارد شد بوى شراب و عطر را به هم آميخته ديد. گفت:
اين بوى شگفتى است، اين چه عطرى است؟
يزيد گفت: عطرى است كه در شام ساخته مىشود؛ و سپس جامى خواست و نوشيد. پس از آن
جامى ديگر خواست و گفت: به اباعبدالله بنوشان. در اين هنگام حسين به او گفت: اى
مرد، شرابت مال خودت، ما را به آنچه دارى كارى نيست.
پس از آن يزيد خواند:
الا يا صاح للعجب دعوتك ثم لم تجب
الى
الفتيات والشهوات والصهباء والطرب
وباطية مكللة عليها سادة العرب
و
فيهن التى تبلت فؤادك ثم لم تتب
اى همنشين شگفتا كه تو را فرا خواندم و
اجابت نكردى
نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 262