نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 263
به سوى دختركان و شهوترانى و شراب و
شادمانى،
به سوى باديههاى آراسته به زيورها كه
سروران عرب مشتاق آنند،
و درون آنها چيزى است كه قلبت را
مىبرد و آنگاه از توبه باز مىمانى!
آنگاه حسين برخاست و گفت: بلكه قلب تو
بُريده شد، اى پسر معاويه!
بارى، ابن سُبيئه يا عمر بن سُبينه
(چنان كه در كامل ابن اثير، ج 3، ص 317، آمده است) يا به احتمال سوم عمر بن سمينه،
در كتابهاى مشهور رجال زندگينامهاى ندارد.
اما با اين احتمال كه عمر بن سفينه
باشد، ذهبى در ميزان الاعتدال دربارهاش گفته است:
«شناخته شده نيست ... و بخارى گفته است
كه نسبت دادن به او مجهول است.» [1] بنابر اين احتمال كه وى عمر بن شيبه بوده باشد
نيز ذهبى دربارهاش در ميزان الاعتدال گفته است كه او «مجهول است». [2]
اما از جهت محتوا، اين روايت نيز ما را
بى نياز مىكند كه در تكذيبش نوع سند آن را پى جويى كنيم. زيرا بر فرض اين كه يزيد
واقعاً به حج رفته باشد، سفر او در سالهاى پايانى عمر پدرش، معاويه، بوده است و
به احتمال زياد پدرش پس از تلاش هايى كه براى ولايتعهديش كرد او را به حج فرستاد و
با نيرنگ مىخواست كارى كند كه مردم درباره ايمان و صلاح و تقواى او سخن بگويند. و
دلايل اين حقيقت فراوان است، از جمله اين كه معاويه پس از آهنگ گرفتن بيعت مردم
براى يزيد، از زياد خواست كه از مسلمانان بصره بيعت بگيرد، و زياد در پاسخش چنين
نوشت: وقتى مردم را براى بيعت با يزيد فرا بخوانيم چه خواهند گفت، در حالى كه وى
با سگها و بوزينهها بازى مىكند، لباس رنگى مىپوشد، دايم الخمر است و به مجلس
طرب و دف نوازى مىرود؛ و اين در شرايطى است كه كسانى چون حسين بن على، عبدالله بن
عباس، عبدالله بن زبير، و عبدالله بن عمر در ميان مردم حضور دارند.
ولى تو به او دستور بده تا مدت يك يا دو
سال خود را به اخلاق اينان بيارايد، شايد بتوانيم كارهاى بد او را بر مردم
بپوشانيم. [3]