نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 267
گفت: به شرط آن كه به من پيمان الهى بدهيد
كه هر چه گفتم از من پيروى كنيد!
گويد: پس يكيك از آنان پيمانگرفت و از
پسر عمر بهپيمانى كمتر از دو دوستش رضايت داد. آنگاه نزد معاويه رفتند. وى آنان
را بر بيعت با يزيد فرا خواند و آنان سكوت كردند.
گفت: پاسخم را بدهيد، باز سكوت كردند.
گفت: پاسخم را بدهيد، باز سكوت كردند.
آنگاه به پسر زبير گفت: تو كه رئيس
آنهايى پاسخى بگو!
گفت: يكى از اين سه پيشنهاد ما را
بپذير!
-: بارى چاره در سه راه است.
-: يا چنان كن كه رسول خدا صلى الله
عليه و آله و سلم كرد!
-: چه كرد؟
-: هيچ كس را به جانشينى برنگزيد!
-: و ديگر؟
-: يا چنان كن كه ابوبكر كرد.
-: چه كرد؟!
-: او مردى از قريش برگزيد و ولايت را
به او سپرد.
-: و ديگر؟
-: يا چنان كن كه عمر بن خطاب كرد.
-: چه كرد؟
-: آن را ميان شش تن از قريش به شور
گذاشت.
-: آيا گوش مىدهيد!؟ من شما را نسبت به
خودم چنان عادتى دادهام كه دوست ندارم پيش از آن كه بگويم شما را از آن منع كنم.
اگر تا كنون هرگاه سخنى گفتهام و شما بر من اعتراض كرده پاسخم را دادهايد اينك
من برمىخيزم و گفتارى ايراد مىكنم و از شما مىخواهم كه تا پايان گفتارم بر من
اعتراض نكنيد. اگر راست گفتم، راستىام بر عهده من است و اگر دروغ گفتم، دروغم بر
عهده من است. به خدا سوگند هر كدامتان كه ميان سخنم چيزى بگويد گردنش را مىزنم.
نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 267