نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 280
اينكه چرا اين نويسنده چنين وصيّتى را
بعيد مىشمرد دو دليل مىتواند داشته باشد:
1- به هم آميختن آثار و نتايج رويارويى
پنهان و آشكار ميان يزيد و امام عليه السلام.
2- انحصار رويارويى به پنهانى بودن و آن
هم با تدبير و طراحى امويان و در شرايط زمانى كه آنان خود تعيين مىكنند.
آرى در رويارويى پنهانى براى معاويه يا
يزيد امكان داشت كه براى كشتن امام عليه السلام، از وسايل و راههاى گوناگون مثل
زهر و ترور و امثال آن استفاده كنند. آن گاه براى تبرئه خود از اين جنايت با
ادعاهاى دروغين بر آن سرپوش بنهند و مردم را بفريبند؛ و كشتن آن حضرت با اين شيوه،
آن پيامدهاى خطرناك رويارويى آشكار و بىپرده را هم بهبار نمىآورد.
اما كار، تنها به رويارويى پنهانى محدود
نبود، بلكه احتمال بروز رويارويى آشكارى كه شرايط زمانى و مكانىاش را امام عليه
السلام خود برگزيند و فضاى تبليغاتى آن را خود بسازد- نه آن طور كه معاويه و يزيد
مىخواهند- نيز وجود داشت، تا در نتيجه آن همه پيامدها و نتايجش به سود امام عليه
السلام و زيان حكومت اموى بينجامد، همان گونه كه در عمل، در واقعه عاشوراى سال 61
هجرى نيز چنين شد؛ و كارى كه معاويه در طول دوران رويارويى با امام عليه السلام از
آن بيم داشت و پرهيز مىكرد روى داد.
معاويه به يقين مىدانست كه در چارچوب
يك رويارويى آشكار- به ويژه رويارويى اى كه شرايط زمانى، مكانى، نظامى و تبليغى آن
به وسيله امام عليه السلام طراحى شده باشد- بخشودن امام عليه السلام يك كار تبليغى
و به نفع نظام اموى است. از اين رو، اين وصيت در اين چارچوب منطقى است و با زيركى
و شيوه تفكر معاويه سازگار است و بعيد شمردن آن درست نيست.
اين نويسنده در پايان مىگويد: چنانچه
آن وصيت موهوم درست مىبود، همه تلاش يزيد پس از مرگ پدرش بايد در اين خلاصه مىشد
كه از امام حسين عليه السلام بيعت بگيرد و از كارگزار خود بر مدينه بجدّ بخواهد كه
امام حسين عليه السلام را به زور وادار به بيعت كند. [1]
[1] - حياة الامام الحسين عليه السلام،
ج 2، ص 239، به نقل از بحث استاد عبدالهادى مختار، در مجله الغرى، سال هشتم،
شمارههاى 9 و 10.
نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 280