نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 292
چنين به نظر مىرسد كه خبر مرگ معاويه
تا پس از خروج امام حسين عليه السلام از مدينه، از عموم مردم مدينه پنهان نگاه
داشته شده بود؛ و جز در سطح محدودى منتشر نگشته بود و جز شمار اندكى از خواص شهر
مانند بنى اميهاى كه اطراف والى بودند و برخى از رجال حكومت و بنىهاشمى كه
پيرامون امام حسين عليه السلام بودند و برخى از شيعيانش و عبدالله زبير و برادرانش
و اطرافيان اينان و عبدالله بن عمرو خاصانش، دراينباره چيزى نمىدانستند.
شايد اين چيزى بود كه خود حكومت آن را
در مدينه مىخواست. براى اين كه مردم را از حركت امام جدا سازد، خواه در مدينه
بماند و يا از آن خارج شود. چرا كه حكومت اموى- بر فرض باقى ماندن امام- او را به
دليل بيعت نكردن در تنگنا قرار مىدادو اين كار بيش از يكى دو روز به طول
نمىانجاميد؛ و پس از بيعت امام هيچ كس از مردم از بيعت سرباز نمىزد؛ و چنانچه
برخوددارى پاى مىفشرد ناچار بود كه از ترس ترور براى خروج از مدينه چارهاى
بينديشد؛ و درنگ او- تا هنگام خروج- حداكثر بيش از سه شب طول نمىكشيد و مدينه از
او و پيروانش خالى مىشد. در اين حال كار گرفتن بيعت از مردم مدينه در غياب امام
آسان مىگشت. اما ديگر بزرگان مدينه از منزلتى كه امام عليه السلام در دل مردم
برخوردار بود، بىبهره بودند و چنين اهميتى نداشتند. گذشته از اين كه برخى از آنان
در موضعگيرىها به نرمى و نداشتن قاطعيت شهره بودند. مثل عبدالله بن عمر كه من
يقين دارم برخى روايات براى سرپوش نهادن تمايل وى به حكومت بنىاميه، او را در
زمره امام عليه السلام و عبدالله بن زبير و بزرگان مخالف مدينه قلمداد كردهاند.
آنچه اعتقاد ما را مبنى بر تعمد حكومت
مدينه در عدم اعلان خبر مرگ معاويه تا پس از روشن شدن موضع امام حسين عليه السلام
تأييد مىكند، اين است كه امام از والى، وليد بن عتبه، خواست كه از ايشان در حضور
مردم بيعت بگيرد و تفاوتى ميان او و ديگران قايل نشود؛ آنجا كه فرمود: كسى چون من
پنهانى بيعت نمىكند؛ و من دوست دارم كه بيعت آشكار و در حضور مردم باشد، اگر فردا
مردم را به بيعت فرابخوانى و ما را نيز همراه آنان دعوت به بيعت كنى، كار ما يكى
خواهد بود. [1]