نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 293
در چنين مواقعى عادت بر اين است كه
فرداى آن روز والى، خبر مرگ خليفه را بدهد و مردم را به بيعت با جانشين او دعوت
كند. اين چيزى است كه عبارت امام عليه السلام «... چون فردا فرا رسد و مردم را
براى بيعت فراخواندى ...» نيز بر آن اشعار دارد.
ولى تاريخ درباره اين كه وليد بن عتبه
فردا يا پسفرداى آن روز مردم را چنان كه معمول است در مسجد براى بيعت دعوت كرده
باشد چيزى براى ما نقل نكرده است. [1]
بلكه عكس قضيه را مورد تأييد قرار
مىدهد. چون وليد به يزيد نوشت و اخبار مربوط به مردم مدينه و ابن زبير و موضوع
زندان را (كه بنى عدى عبدالله بن مطيع عدوى را همراه ديگر زندانيان به زور خارج
كردند) به او گزارش داد و پس از آن كار حسين بن على عليه السلام را براى او يادآور
شد و گفت: «او نه به فرمانبردارى ما اعتقاد دارد و نه به بيعت ما» [2]
به دنبال آن يزيد برايش نوشت:
از بنده خدا، يزيد، اميرالمؤمنين، به
وليد بن عتبه، اما بعد:
همين كه نامهام به تو رسيد، براى آن كه
به مردم مدينه تأكيد كرده باشى، بار ديگر از آنها بيعت بگير. عبدالله بن زبير را
واگذار چرا كه تا زنده باشد هرگز از چنگ ما نخواهد رهيد و راه فرار ندارد. اما با
پاسخىكه برايم مىفرستى سر حسين بن على عليه السلام نيز بايد همراه باشد.
اگر چنين كردى تو را سرورى خواهم داد و
پيش من جايزه و بهره فراوان دارى. والسلام
اين كه مىگويد: «براى آن كه به مردم
مدينه تأكيد كرده باشى، بار ديگر از آنان بيعت بگير» حاكى از آن است كه با وجود
امام حسين، وليد هرگز نمىتوانست از مردم مدينه بيعت بگيرد؛ و اين كه مىگويد «بار
ديگر از آنها بيعت بگير» اشاره به بيعت نخستى است كه معاويه با نيرنگ براى
ولايتعهدى يزيد در دوران زندگى خودش گرفت. نه آن كه وليد
[1] - مگر آنچه در تاريخ ابن عساكر
(زندگينامه امام حسين عليه السلام، تحقيق محمودى، ص 198 حديث 225) در اين باره
آمدهاست: «حسين و عبدالله بن زبير همان شب رهسپار مكه شدند و فردا صبح مردم براى
بيعت يزيد رفتند، و چون در جست و جوى حسين و ابن زبير برآمدند پيدا نشدند». اين
روايت علاوه بر آن كه با روايت مشهور و ثابتى كه مىگويد، ابن زبير حداقل يك يا دو
شب پيش از امام عليه السلام از مدينه خارج شد، منافات دارد؛ و سند آن دست كم به
سبب جويرية بن اسماء كه امام صادق دربارهاش فرمود: «اما جويريه، زنديقى است كه
هرگز رستگار نمىشود،» ضعيف است (اختيار معرفة الرجال: رجال كشى)، ج 2، ص 700،
حديث 742.