نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 294
يك بار براى يزيد از مردم بيعت گرفته
باشد و يزيد از او بخواهد كه، به منظور تأكيد، بار ديگر نيز از آنان بيعت بگيرد.
اين كه مىگويد «عبدالله زبير را واگذار
...» حاكى از آن است كه پسر زبير از موقعيّت و اهميتى چون امام عليه السلام
برخوردار نبود.
اين كه مىگويد: «با پاسخى كه برايم
مىفرستى، سر حسين بن على نيز بايد همراه باشد»، حاكى از آن است كه وجود امام عليه
السلام با آن منزلت و جايگاه مقدسى كه ميان مردم دارد، بزرگترين مانع در راه بيعتى
است كه به ويژه از مردم مدينه مىخواهد بگيرد.
همچنين محتواى اين نامه كاشف از نوع
شخصيت يزيد است كه ذرهاى از حكمت و زيركى بهره ندارد؛ و كاشف از سطحىنگرى اوست
كه در برابر خشم و خواهش خويش به واقعيتهاى سياسى عنايت نمىكند و نسبت به آنها
بى توجّه است؛ و در فرمانهايى كه صادر مىكند اين حقايق را نديده مىگيرد و درست
همان گونهاى فرمان مىدهد كه كودكى در عالم خيال و بازى و بدون اقتضاى طبيعى و
اجتماعى بدان مىپردازد.
چه بسا كه يكى از دلايل يارى نشدن امام
حسين به وسيله مردم مدينه، همين پوشيده نگاه داشتن خبر مرگ معاويه بود. در اين
دوره صدها تن صحابه و بيش از اين شمار از تابعان در شهر حضور داشتند؛ و چنين
بهنظر مىرسدكه بيشتر آنها تا خروج امام ازمدينه چيزى نمىدانستند. آنها هنگامى
از موضوع باخبر شدند كه امام عليه السلام در مكّه مكرمه درنگ كرد، با اين توجّه كه
شمار مدنىهايى كه پس از آن در مكّه به امام پيوستند اندك بود.
فراخوانى و مشاوره
در مسجد
بار ديگر بايد به آغاز داستان در حوادث
سال شصتم هجرى باز گرديم ...
در روايت آمده است: «در اين سال به گفته
برخى در نيمه رجب و به گفته برخى ديگر هشت روز مانده از اين ماه با يزيد بن معاويه
پس از مرگ پدرش بيعت شد.
هشام بن محمد به نقل از أبى مخنف گويد:
يزيد در آغاز رجب سال شصت خلافت يافت و
در اين هنگام وليد بن عتبة بن ابىسفيان والى مدينه، نعمان بن بشير انصارى، والى
كوفه، عبيدالله بن زياد والى بصره و عمرو بن سعيد بن عاص والى مكّه بود.
نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 294