نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 295
هنگامى كه يزيد به خلافت رسيد، اهتمامى
جز اين نداشت كه از آن چند تنى كه در دوران معاويه هنگام فراخوانى مردم براى بيعت
با ولايتعهدى يزيد از او نپذيرفته بودند، بيعت بگيرد و از كارشان فراغت يابد.
از اين رو به وليد نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم
از يزيد، اميرالمؤمنين، به وليد بن
عتبه، اما بعد: [بدان كه] معاويه بندهاى از بندگان خدا بود كه او را گرامى داشت
و خليفه روى زمين گردانيد و به اندازهاى كه تقدير بود زيست تا اجلش فرا رسيد و
مرد. خدايش رحمت كند، او پسنديده زيست و نيكوكار و پرهيزگار مرد. والسلام.
و در نامه ديگرى به اندازه دو بند انگشت
برايش نوشت:
اما بعد، از حسين، عبدالله بن عمر،
عبدالله زبير به شدت هر چه تمام بيعت بگير و تا بيعت نكنند آزاد نباشند. والسلام. [1]
اما محتواى اين نامه كوچك طبق آنچه در
نقل «الفتوح» آمده است چنين بود:
اما بعد، از حسين بن على، عبدالله بن
عمر، عبدالله زبير با شدت هر چه تمام بيعت بگير و در اين كار ايشان را هيچ مجالى
نده و هر كدامشان كه سر باز زد، گردنش را بزن و سرش را براى من بفرست [2]
بر طبق اين متن ديده مىشود كه
عبدالرحمن بن ابىبكر، در روزگار معاويه در خواب مرد و گفته شد كه معاويه به او سم
خوراند و او را كشت.
ابن عساكر اين نامه را نه به عنوان
نامهاى كوچك و ويژه بلكه به عنوان يك نامه كلى نقل كرده و گفته است: مردم- در
شام- با يزيد بيعت كردند. پس از آن، يزيد همراه عبدالله بن عمرو بن اويس عامرى- از
بنى عامر بن لؤى- نامهاى به وليد بن عتبه- والى مدينه- نوشت كه مردم را فرا بخوان
و از بزرگان قريش آغاز كن و نخستين كسى كه از او
[1] - تاريخ الطبرى، ج 4، ص 250؛ الكامل
فى التاريخ، ج 4، ص 14 با تفاوت.