نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 301
بكشند و زير جامه بگيرند و همراهم
بيايند؛ و هرگاه اشاره كردم و گفتم: «اى خاندان پيامبر وارد شويد»، وارد شوند و هر
چه فرمان دهم اجرا كنند. من هرگز نمىپذيرم و تن به خوارى و ذلت نمىدهم. به خدا
سوگند مىدانم، چيزى سراغ ما آمد كه گريزى از آن نيست و قضاى الهى درباره من رقم
خورده است، و او كسى است كه درباره خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم هر چه
بخواهد و خشنود باشد، انجام مىدهد. [1]
ديدار صورى و اعلام
نپذيرفتن بيعت
باز مىگرديم به ادامه داستان و چگونگى
ديدار امام عليه السلام و وليد.
ابن اعثم روايتش را ادامه مىدهد و
مىگويد:
آنگاه حسين بن على عليه السلام به منزل
خويش رفت و آب خواست. جامه پوشيد و با آب وضو ساخت و برخاست و دو ركعت نماز گزارد
و در نماز هر چه دوست داشت از خداوند خواست. چون از اين كار فراغت يافت، دنبال
مردان قبيله و دوستان و خاندانش فرستاد و آنان را از كار خويش آگاه ساخت. آنگاه
فرمود:
بر در خانه اين مرد باشيد من مىروم و
با او سخن مىگويم، چنانچه شنيديد، صدايم بلند شد و سخنم را شنيديد كه شما را صدا
زدم: «اى خاندان پيامبر»، بدون اجازه به درون خانه بريزيد، آنگاه شمشيرها را
بكشيد ولى شتاب مورزيد. اگر چيز ناخوشايندى ديديد، شمشير بكشيد و هر كس را كه آهنگ
كشتن مرا داشت بكشيد.
آنگاه حسين عليه السلام از خانه بيرون
آمد، در حالى كه عصاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را به دست داشت و سى تن از
خاندان، موالى و شيعيانش وى را همراهى مىكردند؛ تا آن كه آنان را بر در خانه وليد
بن عتبه متوقف كرد و فرمود: ببينيد كه چه سفارشى به شما كردهام و از آن تجاوز
مكنيد، من اميدوارم كه سالم نزد شما باز گردم. [2]