نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 304
كه امام از خانه خارج شد و به سرعت نزد
آنان رفت و به آنان فرمان داد كه به خانههايشان باز گردند؛ و خود نيز به خانهاش
باز گشت. [1]
آنگاه مروان بن حكم به وليد بن عتبه
گفت: با من مخالفت ورزيدى، تا آن كه حسين از دستت رفت. آگاه باش، به خدا سوگند
هرگز چنين فرصتى به دست نخواهى آورد؛ و به خدا سوگند كه آنان بر تو و بر
اميرالمؤمنين خروج خواهند كرد. اين را دانسته باش. [2]
وليد بن عتبه گفت: واى بر تو! كشتن حسين
را به من پيشنهاد مىكنى، در حالى كه با كشتن او دين و دنيايم را از دست مىدهم.
به خدا سوگند دوست ندارم كه همه دنيا را به چنگ آورم و قاتل حسين بن على، پسر
زهرا، بوده باشم. به خدا سوگند گمان نمىكنم كسى خداى را با كشتن حسين ديدار كند،
جز اين كه كفه ميزان او در روز قيامت سبك است؛ و خداوند به او نمىنگرد و او را
پاكيزه نمىسازد و براى او عذابى دردناك است.
تأملى در گفت و گوى مشورتى ميان وليد بن
عتبه و مروان بن حكم، پيش از ديدار با امام عليه السلام و در رويدادهاى ديدار امام
با والى مدينه، وليد، در حضور شيطان سركش، مروان حكم، به نگرشهاى چندى مىانجامد
كه مهم ترينش اينهاست:
1- نقشه نظامى براى
حفاظت جان امام عليه السلام
امام عليه السلام هنگامى كه عازم ديدار
با وليد بن عتبه گشت، احتياط كرد و گروهى كافى از
[1] - در تاريخ الطبرى (ج 4، ص 252)
آمده است: سپس بيرون آمد و بر يارانش گذشت و آنان همراهش رفتند تا به منزلش رسيد.
[2] - در ارشاد (ص 221- 222) آمده است:
مروان گفت: به خدا سوگند اگر اين ساعت حسين از نزد تو بيرون رود و بيعت نكند چنين
فرصتى هرگز به تو دست نخواهد داد تا آن كه كشتار ميان شما و او بسيار شود مرد را
حبس كن و نبايد از نزد تو بيرون رود تا آن كه بيعت كند يا گردنش را بزنى. حسين در
اين هنگام از جا برخاست و گفت: اى پسر كبودچشم، تو مرا مىكشى يا او!؟ به خدا
سوگند دروغ گفتى و مرتكب گناه شدى ...