نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 311
كه با امام درشتگويى و بىادبى كند؛
چنان كه از اين نقل برمىآيد: «وليد با حسين بن على به درشتى سخن گفت» [1] يا اين
كه اين خدمت در قالب تهديد امام به كشتن باشد، چنان كه در عمل نيز روى داد؛ آنگاه
اهل عراق را از ديدار با امام عليه السلام منع كرد و در پاسخ خطاب توبيخآميز امام
عليه السلام كه فرمود: «اى كسى كه به خويشتن ستم روا مىدارى و نسبت به پروردگارت
عصيان مىورزى، چرا ميان من و اين مردمى كه حقى را كه تو و عمويت از من
نشناختهايد، شناختهاند مانع مىشوى.»، گفت: «كاش بردبارى ما نسبت به تو خشم
ديگران را بر تو برنينگيزد، تا آنگاه كه دست تو آرام باشد، گناه زبانت قابل بخشش
است.
اگر مىدانستى كه پس از ما چه روى خواهد
داد، همان طور كه نسبت به ما دشمنى مىورزيدى، ما را دوست مىداشتى». [2]
از مجموعه آنچه درباره وليد، در مقام
واليگرى مدينه، گفته شد به يك نتيجهگيرى كلى مىتوان رسيد و آن اين است كه وليد
بن عتبه به دليل وابستگى قبيلهاى به امويان، نهايت اخلاص را نسبت به حكومت بنى
اميه دارا بود و حريصانه مىكوشيد تا بنىاميه را بر ديگران برترى بخشد؛ و اين با
قائل بودن به منزلت خاص اهل بيت در نزد خداوند منافاتى ندارد. بنابراين در ميان
بنىاميه نيز افرادى با چنين شخصيتى بودهاند كه به دليل وابستگى به آنها با تمام
توان در پيشبرد و خدمت به منافعشان مىكوشيدند؛ و در همان هنگام آرزو مىكردند كه
با بنىاميه به ويژه اهل بيت برخورد نداشته باشند؛ و از خداوند مىخواستند كه آنان
را در چنين موضعى قرار ندهد و وليد از اين قبيل بود.
ولى اينان در گرفتارىهاى سخت همچنان
غير قابل اطمنيان بودند و در حالت ضعف روحى و طغيان دوگانگى شخصيت، براى اجراى
فرامين حاكمان سركش بدترين جرايم را هم به اجرا درمىآوردند.
از اين روست كه مىبينيم امام عليه السلام
به آن دسته از مردانش كه بر در خانه وليد مىگمارد تا در صورت نياز مداخله كنند،
او را نامطمئن معرفى مىكند و مىفرمايد: «وليد در اين
[1] - تاريخ ابن عساكر (زندگينامه امام
حسين عليه السلام)، ص 200، حديث 255.