نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 315
همچنين آميختگى ميان اين دو عامل، در
احتجاجهاى امام حسين عليه السلام عليه معاويه در قضيه بيعت ولايتعهدى يزيد نيز به
روشنى براى هر تأمل ورزندهاى آشكار است.
مفهوم به هم آميخته بودن عامل خوددارى
از بيعت و عامل طلب اصلاح و امر به معروف و نهى از منكر اين است كه چنانچه اموىها
امام حسين عليه السلام را به حال خودش وا مىگذاشتند و از او درخواست بيعت
نمىكردند، آن حضرت آنان را به حال خود وانمىگذاشت و از آنها دست بر نمىداشت.
پوشيده نماند كه قاطعيت امام حسين عليه
السلام در نپذيرفتن بيعت و آن چيزى كه امام در سخنشان با محمد حنفيه از آن پرده
برداشت و فرمود: «اى برادر، به خدا سوگند اگر در دنيا ملجأ و پناهگاهى نبود باز هم
هرگز با يزيد بن معاويه بيعت نمىكردم» [1] ناشى از يك انگيزه شخصى نبود، بلكه
انگيزهاى عقيدتى داشت.
امام حسين عليه السلام ترجيح داد كه
كشته شود و زير بار بيعت با يزيد نرود. زيرا كه خطر بيعت با وى متوجّه اسلام مىشد
نه شخص خودش، به اين معنا كه اين خطر، نظام كلى اسلام و فلسفه برپايى حكومت اسلامى
را تهديد مىكرد و اين مسألهاى جزئى و تقيهبردار نبود.
مفهوم بيعت امام عليه السلام با يزيد،
مشروعيت بخشى و تأييد تحول شكل حكومت اسلامى به پادشاهى موروثى و ستمگرانه بود؛ و
از جمله معانى چنين كارى بقاى حكومت و قدرت در خاندان بنى اميه است. چيزى كه به
نوبه خود، مفهومش اين بود كه قدرت در دست خطرناكترين شاخه از شاخههاى جريان نفاق
كه- از هنگام رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم- پيوسته در پى نابودى اسلام
ناب محمدى بود باقى بماند.
هنگامى كه كار به معاوية بن ابوسفيان
رسيد، اين مرد زيرك در مدت بلند زمامدارى و حيلههاى ماهرانه و اسلوبهاى گوناگون
خويش توانست همه امّت اسلامى را در همه زمينهها بفريبد. تا جايى كه بيشتر مردم جز
آنچه اموىها زير عنوان اسلام مطرح مىكردند يا در زمينههاى اعتقادى، قانونگذارى
و اخلاق اسلامى مىپسنديدند، نمىديدند و جز اسلام اموى نمىشناختند؛ و تفاوتى
ميان اسلام و امويت نمىديدند؛ و نمىدانستند كه حقيقت چيزى جز اين است.