نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 323
براى آمادگى كوچيدن نياز بود، تاريكى شب
گنجايش انجام همه موارد ياد شده را نداشت، به علاوه اين كه ديدار امام عليه السلام
با وليد بن عتبه در ساعتهاى پايانى آن شب صورت پذيرفته بود.
در برخى منابع ديگر آمده است: حسين عليه
السلام در شب بعد با خاندان و يارانش بيرون رفت، و امويان به جاى او به ابن زبير
پرداختند؛ و امام به مكّه رسيد. [1]
مفهوم اين سخن اين است كه امام در شب پس
از ديدار با وليد بيرون آمد، اما همين مأخذ تاريخى (تذكرة الخواص) بلافاصله پس از
اين خبر چنين نقل مىكند: «ابوسعيد مقرى گويد: شنيدم كه حسين عليه السلام در آن شب
به شعر ابن مفرغ [2] تمثل جست و گفت:
لا
ذَعَرْتُ السَّوامَ فِى غَسَقِ الصُّبحِ مغيراً وَلا دَعَوْتُ يزيداً
[خداكند] ديگر در سحرگاهان چارپايان را
به هجوم نرمانم و ديگر يزيدم نخوانند
اگر از بيم مرگ به ستم تن دهم و زير بار
ذلت روم و خطر مرگ مرا از راه ببرد.
گويد: با خود گفتم، دليل تمثل جستن به
اين دو بيت كارى است كه وى آهنگ انجامش را دارد؛ و پس از دو شب به سوى مكّه رفت.».
[3]
تاريخ مىگويد: حسين بن على شبى (چنان
كه گفتيم شب ديدار با وليد بن عتبه) بر سر قبر جدش رفت و گفت:
درود بر تو يا رسول الله، منم حسين پسر
فاطمه، پسر تو و پسر دختر تو؛ و آن سبطى كه از خود ميان امّت به يادگار گذاشتى.
اينك اى پيامبر خدا گواه باش كه اينان مرا فرو گذاشتند و تباه ساختند و حرمت مرا
پاس نداشتند. اين شكوه من است تا آن هنگامى كه تو را ديدار كنم- درود و سلام خدا
بر تو باد-.
[1] - تذكرة الخواص، ص 214؛ و اين با
نقل ارشاد (ص 222) سازگار است كه مىگويد: حسين عليه السلام آن شب (يعنى شب ديدار
با والى) را در منزلش به سر برد، و آن شب شنبه، سه شب مانده از رجب سال شصت هجرى
بود. آن شب را دست از او برداشتند و بر او اصرار نكردند. پس حسين عليه السلام از
تاريكى همين شب يعنى شب يكشنبه دو روز مانده از رجب رهسپار مكّه گرديد.
[2] - وى يزيد بن مفرغ شاعر مشهور است و
اين بيت در منابع ديگر نيز با اندكى تفاوت نقل شده است.