responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی    جلد : 1  صفحه : 327

اى حبيب رسول خدا كه [هيچ‌گاه‌] خطاكار نبوده‌اى، مصيبت تو [بر ما] سخت گران آمد.

و نيز گفتند:

بكو حسيناً سَيِّداً وَلِقَتْلِهِ شابَ الشَّعرْ وَلِقَتْلِهِ زُلْزِلْتُمْ وَلِقَتْلِهِ انْكَسَفَ الْقَمَر

واحمرّتْ آفاق السَّماء مِنَ العشية والسَّحَر وَتَغَيَّرتْ شمس البلاد بِهم وأَظْلَمَتِ الكُوَرْ

ذاكَ ابن فاطِمَةَ المصابِ بِهِ الخلائق والبشر أوْرَثْتَنا ذلًّا به جَدْعُ الأَنوفِ مَعَ الغَرَر [1]

براى حسين آن سرور و سالار بگرييد كه در شهادتش موى سپيد گشت؛ و از جان باختنش اركان [شما] لرزيد و ماه گرفته شد؛

كرانه آسمان از شامگاه تا بامداد به سرخى نشست و خورشيد عالمتاب تيره و قيرگون گشت و همه جا ظلمانى گرديد؛

او فرزند فاطمه است كه اينك همه خلايق به سوگ او نشسته‌اند [بدان‌] اندوهى براى ما بر جاى نهادى كه هر كس آن را فراموش كند سزاوار عذاب است.

صاحب كتاب معالى السبطين مى‌نويسد: آن‌گاه زنان بنى‌هاشم نزد امّ هانى، عمه حسين عليه السلام، رفتند و گفتند: اى ام‌هانى، چه نشسته‌اى كه حسين با زن و فرزندش آهنگ رفتن دارد!؟

ام هانى به راه افتاد و چون چشم حسين عليه السلام بر او افتاد فرمود: آيا اين عمه‌ام، امّ‌هانى نيست؟

گفتند: چرا.

فرمود: عمه جان، تو چرا با اين حال آمده‌اى؟

گفت: چگونه نيايم. شنيده‌ام كه سرپرست بيوه‌زنان از پيشم مى‌رود!؟

آن‌گاه گريست و به اشعار پدرش، ابوطالب، تمثل جست و گفت:

وَ أبيض يستسقى الغمام بوجهه ثمال اليتامى‌ عصمة للأرامل‌

تطوف به الهلاك من آل هاشم فَهُمْ عِنْدهُ فى نعمة و فواضل‌

او سفيدرو [مبارك چهره‌اى‌] است كه ابر [سپيد] از روى او بهره مى‌گيرد. او ذخيره‌


[1] - كامل الزيارات، ص 96.

نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی    جلد : 1  صفحه : 327
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست