نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 56
نقل شده است كه روزى عثمان پرسيد: آيا
جايز است كه امام از اموال بيتالمال بردارد و هرگاه كه توانست بازپس دهد؟ كعب
گفت: هيچ مانعى ندارد. در اين هنگام ابوذر فرياد زد كهاى يهودى زاده- آيا تو دين
ما را به ما مىآموزى!؟ عثمان گفت: تو بسيار مرا زخم زبان مىزنى و نسبت به يارانم
فراوان تندى مىكنى، برو به شام؛ و او را به آن سرزمين تبعيد كرد. [1]
در هنگام كه خليفه دوم موفق شد با كشيدن
حصارى آهنين بر گرد احاديث نبوى از نشر آنها جلوگيرى كند، دَرِ بزرگى را بر روى
منافقان اهل كتاب گشود، تا چيزهايى را كه هيچ ارتباطى با اسلام ناب محمدى نداشت از
طريق نقل داستانها در اذهان مسلمانان رخنه دهند. به اين ترتيب برخى از كتابهاى
پنهان يهود و بسيارى از جعليات و دروغهاى خودِ قصهپردازان كه موجب انحراف امّت
اسلامى از دين حق مىگشت، ميانشان رواج يافت.
نخستين كسى كه آغاز به قصهپردازى كرد،
تميم دارى بود. وى از عمر بن خطاب اجازه خواست كه سرپا بايستد و براى مردم قصه
بگويد؛ و او نيز اجازه داد. [2]
با ورود كعب به ميدان قصهپردازى، دامنه
فاجعه گستردهتر شد و هنگامى كه در شام به معاويه پيوست، معاويه به او فرمان داد
كه در آن جا نيز قصه بگويد. كعب دست پروردگانى از سنخ خود داشت و آنان نيز
شاگردانى داشتند كه زنجيره تخريبى ممتدى را تشكيل مىدادند.
در روزگارى كه مسلمانها از احاديث نبوى
منع مىشدند، اين قصهگويان در زندگى مسلمانان تأثيرى بس بزرگ داشتند، و همانند
روزنامهاى انحصارى، در زندگى آنها تأثير مىگذاشتند و اذهانشان را در جهت دلخواه
سوق مىدادند.
امويان به داستان، به عنوان يك ابزار
تبليغاتى- سياسى، بسيار اهميت مىدادند، زيرا قصهپردازان با جعل فضايل دروغين
براى آنها و برخى ديگر از صحابهاى كه رفتارشان همواركننده راه بنىاميه بود، آنان
را در ديد مردم بزرگ جلوه مىدادند. در حالى كه پيش از آن و در روزگار پيامبر صلى
الله عليه و آله و سلم از هرگونه فضيلتى كه موجب برتريشان باشد بىبهره بودند.
[1] - شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد،
ج 1، ص 240.