نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 58
آشوبى سخت به پا خواهد شد. عمر گفت:
چگونه؟ گفت: زيرا او خون ريخته است و كسى كه خون بريزد به حكومت نمىرسد. هنگامى
كه داود قصد ساختن ديوار بيت المقدس را كرد، خداوند به او وحى فرمود: تو آن را بنا
نمىكنى، زيرا خون ريختهاى؛ و سليمان آن را بنا مىكند. عمر گفت: آيا خونها را
به حق نريخته است؟ كعب گفت: يا اميرالمؤمنين، داوود هم به حق ريخت! [1]
نمىدانيم بخنديم يا گريه كنيم! اين
منافق بزرگ قصد بدگويى از سرور اوصيا را دارد ولى ندانسته آن حضرت را ستوده است.
او بر داوود دروغ مىبندد، غافل از اين كه خداى متعال به خلافت وى تصريح كرده است:
اى داود، ما تورا در زمين، خليفه [و
جانشين] گردانيديم؛ پس ميان مردم بهحق داورى كن.
اين را هم بگوييم كه منافقانِ اهل كتاب،
در پناه ديگر شاخههاى نفاق ايفاى نقش مىكردند. در دوران رسول خدا صلى الله عليه
و آله و سلم در پناه منافقان اوس و خزرج مدينه عمل مىكردند؛ در روزگار سه خليفه
اول، در پناه حزب سلطه فعال بودند؛ و در طول دوران بنىاميه و بنى عباس، در پناه
احزاب اين دو خاندان فعاليت داشتند.
شواهد اين حقيقت آشكار و فراوان است. هر
كس در توطئههاى پيچيده و چند سويهاى كه براى كشتن امام على عليه السلام طرحريزى
مىشد تأمل كند، سرانگشت يهود را بهطور آشكار در آنجا خواهد ديد. چنانكه نقل
شده است اميرالمؤمنين على عليه السلام پس از ضربت خوردن در محراب عبادت به فرزندش
حسن عليه السلام فرمود: «مرا عبدالرحمن بن ملجم مرادىِ فرزند زن يهودى كشت.» [3]
همان گونه كه نقش سرجون مسيحى، مشاور معاويه و يزيد، در سياستها و اداره امور
اموىها بر آگاهان پوشيده نيست و نقش او در طراحى براى پايان دادن به انقلاب امام
حسين عليه السلام روشنتر از آن است كه بتوان پنهان كرد. متوكل عباسى نيز