نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 66
بودند حس كردند و در پى آنان رفتند، تا
همانند دورانى كه زير پوشش كفر با يكديگر همكارى داشتند، اينك نيز زير پوشش هويت
اسلامى باهم پيوند همكارى برقرار كنند. [1]
روابط ديرين گذشته، راه همكارى ميان حزب
اموى و ديگر شاخههاى نفاق را هموار ساخت؛ ولى كشف شواهد نشان دهنده اين همكارى-
بجز برخى اشارههاى حاكى از آمادگى طرفين براى اين كار- پس از غزوه فتح تا هنگام
رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم براى پژوهشگران دشوار است. در روايتى كه
مسلم نقل كرده آمده است: ابوسفيان همراه چند تن ديگر به جمع سلمان و صهيب و بلال
وارد شد. گفتند: «به خدا سوگند، دشمن خدا [ابوسفيان] از شمشيرهاى خدا جان سالم به
در برد! در اين ميان ابوبكر گفت: آيا به بزرگ و سرور قريش چنين سخنى را مىگوييد؟!
و چون پيامبر 6 آمد موضوع را به آن حضرت گزارش داد. وى فرمود: اى ابوبكر، شايد
آنها [سلمان و ...] را به خشم آوردهاى! بدان كه اگر آنان را خشمگين كرده باشى
پروردگار خويش را خشمگين ساختهاى! ...» [2]
اما پس از رقم خوردن نتايج سقيفه به نفع
جريان نفاق، دست يافتن به شواهد همكارى ميان آنها براى پژوهشگران چندان دشوار
نيست؛ و دلايل بسيارى آن را به اثبات مىرساند. موضعگيرى مقطعى ابوسفيان و تقاضاى
وى براى بيعت با اميرالمؤمنين، على عليه السلام، نيز نمىتواند اين دلايل را مخدوش
سازد؛ زيرا كه هر چند وى در آغاز، نتايج سقيفه را نادرست خواند، ولى اين موضعگيرى
نه از سر خيرخواهى، بلكه براى رسيدن به هدفهاى پليد خود او يعنى يورش بىرحمانه
به اسلام، بلافاصله پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم، و به جان هم
انداختن مسلمانان بر سر خلافت و ساقط كردن حاكميت اسلام و بازگرداندن مردم به وضع
دوران جاهليت و اعاده رهبرى پيشين قريش بود. اميرالمؤمنين عليه السلام كه از قصد
ابوسفيان در اين موضعگيرى آگاه بود، او را طرد كرد و بر او خشم گرفت و فرمود: «به
خدا سوگند، تو از اين پيشنهاد هدفى جز فتنه ندارى؛ چرا كه هميشه براى اسلام،
خواهان شرّ و بدى بودهاى ...» [3]
[1] - اگر بيم خروج از مقصد گفتار نبود،
دلايل چندى را درباره اين همكارى سابقهدار ميان اموىها و ديگر شاخههاى نفاق
ارائه مىداديم و براى شناخت موارد اين همكارى ديرينه مطالعه كتاب ارزشمند «الصحيح
من سيرة النّبى الاعظم» توصيه مىگردد.
[2] - صحيح مسلم (به شرح نووى)، مجلد
هشتم، بخش شانزدهم، ص 66 (فضايل سلمان، بلال و صهيب).