نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 71
همداستان شدند و پيش رفتند ... پس اى
پسر ابوبكر هشدار كه به جزاى كارت خواهى رسيد. پاى از گليم خويش بيرون مگذار و از
برابر دانستن خود با كسى كه بردبارى او به وزن كوههاست و تسليم زور نمىشود و در
بردبارى هيچ كس به پاى او نمىرسد برحذر باش. راه او را پدر تو هموار كرد و ملك او
را بنا نهاد و استوار ساخت.
بنابر اين اگر در آنچه ما برآنيم بر حق
باشيم، آغازگرش پدرت بود؛ و اگر جور و ستم است، پدرت آن را بنياد نهاد و ما شريكان
اوييم، راه او را در پيش گرفتهايم و به رفتار او اقتداكردهايم. اگر پدر تو در
مخالفت با پسر ابوطالب از ما پيشى نگرفته بود، ما با وى مخالفت نمىكرديم، و تسليم
مىشديم. ولى هنگامى كه ديديم پدرت چنين كرد ما نيز گام جاى گام او نهاديم. پس در
آنچه به نظرت رسيده است يا پدرت را نكوهش كن يا دست بردار ...! [1]
عبدالله بن عمر، پس از شهادت حسين بن
على عليه السلام، به يزيد بن معاويه چنين نوشت:
اما بعد، هر آينه مصيبت بزرگ شد و بلا
سخت گرديد و در اسلام حادثهاى بزرگ روى داد و هيچ روزى چون روز قتل حسين نيست.
يزيد در پاسخ نوشت: اما بعد. اى احمق! ما به خانهاى نو با فرشى پهن شده و
بالشهاى مرتب شده رسيديم و براى دفاع از آن جنگيديم، اگر حق با ما باشد كه بر سر
حقمان جنگيدهايم و اگر با ديگران باشد، در اين صورت پدرت نخستين كسى بود كه اين
سنّت را پى نهاد و حق را از اهل آن ستاند!» [2]
ريشه ارتباط ميان حزب اموى با شاخه
منافقان ساكن مدينه را در جنگ احد مىتوان جست و جو كرد، در آن هنگام كه صحابه
فرارى كه رهبر حزب سلطه نيز ميان آنها بود از صخره بالا رفته بودند و آرزو
مىكردند اى كاش كسى نزد عبدالله بن ابىّ بن سلّول مىرفت تا براى بخشيدنشان نزد
ابوسفيان وساطت كند. اين موضوع كاشف از روابط خاص ميان ابن سلّول و ابوسفيان در آن
هنگام است.
اما ارتباط حزب اموى با منافقان اهل
كتاب، روشنتر از آن است كه نياز به بيان داشته باشد. زيرا ياران سويى كه امويان
از منافقان يهود و نصارا برگزيده بودند، پديده آشكارى است كه هر كس اندك شناختى
نسبت به تاريخ بنىاميه داشته باشد از آن آگاه است. براى اثبات اين موضوع كافى است
كه از افرادى همچون كعب الاحبار، نافع بن سرجس، سرجون، ابن اثال و ابوزبيد نام
برده شود.