نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 87
مىكنيد؟ و پس از ايمان چرا شرك
مىورزيد؟ آيا با گروهى كه عهد خود را شكستند و تصميم به اخراج پيامبر گرفتند
نمىجنگيد، در حالى كه جنگ را نخست آنان آغاز كردند! آيا از آنها مىترسيد؛ اگر
مؤمن باشيد سزاوارتر آن است كه از خدا بترسيد.» [1]
اين «ضعف روحى» به دلايلى فراوان، پس از
سقيفه روز به روز در ميان امّت آشكارتر مىگشت و خطرش بزرگتر مىشد تا آنجا كه
تناقض ميان ظاهر و باطن مسلمان در بيشتر فرزندان امّت اسلامى استحكام يافت و بر
بيشتر آنان شيطان چيره گشت؛ و روزى كه امّت اسلامى به جنگ فرزند دختر پيامبرشان
رفتند- در حالى كه دلهايشان با او و شمشيرهايشان بر روى او كشيده بود- اين درد
بىدرمان به اوج خود رسيد! آرى امّت اسلامى در حالى حسين عليه السلام را كشت كه
مىدانست در روى زمين هيچ كس برتر از او نيست!
ما در جاى مناسب اين تحقيق، به علتهاى
نهفته در پس شدّت يافتن اين بيمارى در ميان امّت و نشانههاى آن اشاره خواهيم كرد.
2- خلافت عمر بن
خطاب
عمر بن خطاب پس از ابوبكر و با تعيين
وى، بر مسند خلافت تكيه زد؛ و همان سياستى را كه او و ابوبكر در دوران خلافتش
اعمال مىكردند ادامه داد. بر طبق اين سياست، از سويى اهل بيت بهويژه و بنىهاشم
عموماً زير فشار اجتماعى، سياسى و اقتصادى قرار گرفتند؛ و دست بنىاميه در اشغال
پستهاى فرماندهى و حكومت ولايات باز گذاشته شد. او در اين سياست از ابوبكر هم
پيشى گرفت. براى اثبات اين موضوع همين اندازه بس كه معاوية بن ابوسفيان را در شام
آزاد گذاشت تا به روش پادشاهان هر طور كه مىخواهد گردآورد و مصرف كند، بى آن كه
ناظرى داشته باشد يا كسى از او حساب بكشد. هرگاه هم كه اعتراض كنندگان نزد عمر از
معاويه نام مىبردند پاسخ مىداد: «جوان قريش و آقازادهاش را واگذاريد ...» [2]؛
و دربارهاش مىگفت: «از كسرى و قيصر ياد مىكنيد در حالى كه معاويه نزد شماست.» [3]
حتى عمر بن خطاب را
[1] - حياة الامام الحسين بن على عليهما
السلام، ج 1، ص 263- 265.