responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 3  صفحه : 160

به جا گذاشت که در آغاز جوانی درگذشت و با مرگ او نسلش فرو پاشید. قطب الدین مودود، برادر غازی، 9 جانشین او در امارت موصل شد. 10

 

قاضی عیاض

 

ابوالفضل، عیاض بن موسی بن عیاض بن عمرون یحصبی سبتی اصل او از یمن بود. در سبته چشم به جهان گشود و به همانجا منسوب است. از پیشوایان مذهب مالکی و در زمان خود در حدیث و علوم آن، نحو و لغت، تاریخ عرب و تاریخ جنگ ها و انساب آنان برجسته بود. منصب قضاوت را در سبته عهده دار شد و پس از آن قضاوت غرناطه را به عهده گرفت. به اطاعت و فرمانبری مرابطون درآمد و آنان او را گرامی داشتند و چون اوضاع مرابطون در سال 543ق آشفته شد، حال او نیز بد شد. به مراکش رفت و در همانجا درگذشت. از آثار اوست: الشفا بتعریف حقوق المصطفی، شارق الانوار، شرح صحیح مسلم و کتاب تنبیهات که در آن فایده ها و مطالب شگفتی جمع آورده است. وی در 98 سالگی درگذشت. 11

 

کلاعی (ابوالقاسم)

 

ابوالقاسم، محمدبن عبدالغفور کلاعی12 اشبیلی وی از خاندان علم و فرهنگ برخاست و از نویسندگان بود. کاتبی شیوانویس (بلیغ) در دولت مرابطون در اندلس بود. نیز شاعر بود. از آثار اوست: احکام صنعه الکلام، الانتصار لابی الطیب المتنبی و ثمره الادب که در آن به مقابله سقط الزند ابوالعلاء معری رفته است. از اشعار اوست:

 

«از مغازله و عشقبازی با زنان روی تافتم و به کار درست که شایسته انسان شریف است روی آوردم و از زیبارویان سپیدچهره و گندمگون روی گرداندم و به نبرد با شمشیر و نیزه روی آوردم. باده من، مُرکب من است و جام من شیشه دوات من است؛ ندیمان من، خامه های من و تنقلات من، کتاب من است». 13

 

معن ایوبی

 

مَعْن بن ربیعه ایوبی نیای امرای بنومعن در لبنان است. وی به نیای خود که نامش ایوب بوده منسوب است. بنومعن به ربیعه الفرس از تیره عدنان منسوبند. آنان از ساکنان جزیره فراتیه بودند. معن برای نبرد با صلیبیان در انطاکیه منصوب شد و به سبب سلحشوری اش پرآوازه شد؛ ولی به پیروزی دست نیافت. او با رزمندگانی که باقی مانده بودند در سال 523ق به سرزمین حلبیه گریختند که حاکم آنجا ظهیرالدین طغتکین پسر عبداللّه بود. طغتکین به او دستور داد به همراه قبیله خود به بقاع رود تا حملات خود را بر صلیبیان در ساحل آغاز کند. او به همراه قبیله روانه شد و در زمین الشوف که خالی از سکنه بود، فرود آمد و رابطه اش با امیر «بحتر تنوخی» محکم شد. هر دو بر جنگ با صلیبیان پیمان بسته و بحتر، او را در ساختن ساختمانی در الشوف کمک کرد و آن را پایگاه خود قرار داد و در آنجا ماندگار شد تا مرگش فرا رسید. بنی معن به مذهب دروزی درآمدند و مهاجرانی که بر اثر غلبه صلیبیان، سرزمین خود را ترک کرده و به آنان پیوستند نیز، به مذهب دروزی درآمدند. 14

 

مجیرالدین انر

 

انربن عبداللّه: وی غلام ظهیرالدین طغتکین، حاکم دمشق، بود. وقتی مجیرالدین ابق پس از مرگ پدرش، جمال الدین پسر بوری پسر طغتکین، در سال 534ق بر تخت سلطنت نشست، اداره امور مملکت را به انر سپرد و او را ملقب به معین الدین کرد. عمادالدین زنگی، حاکم موصل ملاحظه کرد فرصت مناسبی برای تصرف دمشق است؛ ازاین رو در رأس سپاهی بزرگ آهنگ دمشق کرد و آن را به محاصره خود درآورد و چون حلقه محاصره دمشق تنگ شد، معین الدین انر با صلیبیان مکاتبه کرد و از آنان دعوت کرد او را یاری کنند و به آنان وعده هایی داد؛ ازجمله «بانیاس» را به آنان تسلیم کند. وی صلیبیان را از غلبه عمادالدین بر دمشق ترساند که دیگر برای آنان در شام جایی باقی نمی گذارد. صلیبیان آهنگ رفتن به دمشق کردند. چون عمادالدین آگاه شد، عقب نشینی کرد و به سرزمین خود بازگشت و معین الدین به وعده خود وفا کرد و بانیاس را به صلیبیان تحویل داد. در سال 543ق کنراد، پادشاه آلمان، جنگ صلیبی دوم را رهبری کرده و دمشق را به محاصره درآورد و پس از محاصره و جنگ هایی که تا سال 544ق ادامه یافت، دمشق تسلیم نشد. دراین میان معین الدین انر وفات یافت و مجیرالدین بن ابق به حکومت رسید و در زمان او، عمادالدین زنگی در سال 549ق بر دمشق مسلط شد. 15

 

پی نوشت ها:

 

[1] سه شنبه اول محرم 544ق / 10 مه 1149م؛ یکشنبه اول رمضان 544ق / اول ژانویه 1150م.

 

[2] گویند فرزدق هنگامی که شروع به سرودن شعر کرد، پدرش او را نزد امام علی علیه السلام در بصره در 36ق برد. فرزدق در آن روز، پانزده سال بود و در حضور امام علی علیه السلامبخشی از اشعار خود را خواند. حضرت به او نصیحت کرد قرآن را حفظ کند. فرزدق سخن امام را آویزه گوش کرد و خود را با زنجیر بست و تا قرآن را حفظ نکرده بود، آن را از پای خود بیرون نیاورد. (ر. ک: فروخ، ج1، ص649، به نقل از الکامل).

 

[3] در اصطلاح به کسی می گویند که روی دهان و بین حَود را می پوشاند تا شناخته نشود (لسان المیزان، ج12، ص533).

 

[4] نفح الطیب، ج4، ص268؛ ج5، ص36؛ المغرب، ج2، ص127؛ فروخ، تاریخ الادب العربی، ج5، ص295.

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 3  صفحه : 160
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست