responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 3  صفحه : 162

بنی مزید بود. در سال 542ق سلطان مسعود به دلیل فساد بسیار اطرافیان وی، او را از قدرت برکنار کرد و به امیر «سلارکُرد» واگذار کرد. ابن دبیس یارانش را گرد آورد و حله را باز پس گرفت و تا زمان مرگش در آنجا ماندگار شد. با مرگ وی فرمانروایان بنی مزید فرو پاشیدند. 6

 

پی نوشت ها:

 

[1] عمادالدین زنگی در 541ق به دست غلامانش کشته شد؛ پس چگونه می تواند در 549ق دمشق را تصرف کند ؟! صحیح آن 539ق است. مؤلف باز هم از این خطاها دارد.

 

[2] شنبه اول محرم 545ق / 29 آوریل 1150م؛ دوشنبه 12 رمضان 545ق / اول ژانویه 1151م.

 

[3] آرنولد، تراث الاسلام، ص338؛ تاریخ الادب فی ایران، ص395.

 

[4] در الأعلام به صورت الحُرَّة عَلَم) ذکر شده است (زرکلی، الاعلام، ج4، ص248).

 

[5] الاعلام، ج5، ص49.

 

[6] تاریخ ابن اثیر، ج11، صص122 و 152؛ الاعلام، ج5، ص98.

 

546 ق / 1151 ـ 1152م1

 

رویدادها

 

تقسیم رها میان امیران مسلمان: نورالدین محمود، مسعود پسر محمد پسر ملک شاه سلطان سلجوقی و حسام الدین تمرتاش ارتقی، حاکم ماردین با هم به توافق می رسند امیرنشین رها را میان خود تقسیم کنند.

 

تل باشر و راوندان به نورالدین، عتاب و دلوک به مسعود، و سمیساط و البیره به تمرتاش می رسد.

 

وقایع نظامی

 

نورالدین و جوسلین دوم: نورالدین بن محمود برتل باشر حمله می برد و با جوسلین دوم، حاکم آن، به نبرد می پردازد و بر تل باشر و قلعه های آن، ازجمله عینتاب، اعزاز، مرعش و جز آن دست می یابد. نورالدین، جوسلین را اسیر کرده و او را در قلعه حلب زندانی می کند و او تا هنگام مرگ به سال 1159م در زندان به سر برد.

 

موحدون و مغرب میانه: موحدون بر مغرب میانه (الجزایر) یورش می برند و وارد بجایه می شوند و قلعه حماد را به اشغال خود درآورده و دولت بنی حماد را برانداختند.

 

موحدون و اعراب بنی هلال: موحدون بر اعراب بنی هلال در «سطیف» چیره می شوند و آنان را به اطاعت خود در می آورند و به سپاهیان خود ملحق می کنند.

 

بنی غانیه: درگذشت محمدبن علی بن اسحاق بن غانیه، حاکم جزایر بالیار و جانشینی برادرش، ابوابراهیم اسحاق.

 

درگذشتگان

 

ابن اخوه (ابوعلی)؛

 

ابن دباغ (ابوالولید)؛

 

ابن غانیه (محمد)؛

 

ابن قسی؛

 

حجازی.

 

ابن اخوّه (ابوعلی)

 

فرج بن محمدبن اخوه مؤدب بغدادی. وی شاعری است که از راه شعر به آرزوی خود نرسید. نثرپردازی است با معانی زیبا و سبکی روان. از اشعار اوست درباره جوانی و پیری:

 

«از جوانی خود فروغی برگیر که از پرتو آن بهره گیری؛ بامداد جوانی را به بازی گذراندن در واقع شام سیاه است. زندگی انسان دارای دو چشم است: چشمی بینا که به همراه جوانی است و چشمی کور که هنگام پیری به سراغ انسان می آید.

 

بسا شب بیمارگونه ای (تاریک و غمناک) که من تندرست آن بودم، طبیبان کمیاب و دردها چیره شده بودند.

 

در آن شب، من رنج می کشیدم و دل من طاقت آن را نداشت و من چون شبروی بودم که درد او را می برد. ستارگان، دندان بودند و کرانه های تاریکی دهان، و شهاب سنگ ها، الفاظ و سخن بودند و پرتو آب زنان لطیف اندام میمانست. تا کی چشمانت پیوسته سرشک جاری می کنند و دیدگانت چون ماه تابان برق می زند. آذرخش از چشمانت، درحالی که می گریستند جهیدن گرفته بود؛ گویا اخگری از آتش بود که در اطرافش آب باشد !».

 

نیز اشعاری در نسیب دارد:

 

«آری ! این سرا و این مرکوب های سواری در خانه معشوق، آیا بر تپه های نجد روانند یا به ساحل تهامه روانند. گاهی انسان می خواهد از عشق به هوش آید، ولی به هوش نمی آید؛ انسان همان گونه که در نعمت و سلامت به سر می برد، تیره بخت می شود. ایستادیم درحالی که اشک ها به دلیل فراق و دوری چون سیلاب روان بود؛ ای کاش او رحم می کرد ! او مرواریدهایی از چشم فرو ریخت که اگر فرو نمی ریخت، چون رشته به گردنش می آویخت. چقدر فرق است میان گریه من و گریه تو. گریه تو، آب است و گریه من خون».

 

تاآنجاکه می گوید:

 

«با چشمان خمار با ستارگان به راز و نیاز پرداخته و راز خود را با آنان در میان می نهادند و ستارگان می شنیدند. با چشمان خود داستان ها بازگو می کردند؛ ولی هر کس نمی توانست آن را دریابد». 2

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 3  صفحه : 162
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست