نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 170
از صلیبیان کمک طلبید
و به آنان وعده اموال و تسلیم بعلبک داد. صلیبیان از کمک به او
طفره رفتند. نورالدین وارد دمشق شده و مجیرالدین تسلیم شد
و از دمشق به بغداد رفت و در آنجا درگذشت. بدین ترتیب دولت بوریان
از دمشق و توابع آن زوال پذیرفت و آنان 52 سال حکمرانی کردند. نورالدین،
مالیات را از غلات برمی دارد و سپاهیانش را از غارت منع می
کند. دمشقیان به او متمایل می شوند و با فتح دمشق، سرزمین
شام برای او، صاف و بی رقیب ماند.
درگذشتگان
ابن سراج (ابوبکر)؛
ابن فلیته (هاشم)؛
ابوالحکم مغربی؛
اقلیشی؛
روژه دوم؛
ظافر فاطمی؛
عباس صنهاجی.
ابن سراج (ابوبکر)
ابوبکر، محمدبن عبدالملک بن محمد، معروف
به ابن سراج شنترینی. اصل او از شنترین (شهری واقع در غرب
اندلس، کنار رود تاجه) و به آنجا منسوب است. وی در لغت، نحو، فقه و حدیث
برجسته بود. در اشبیلیه اقامت گزید و نزد دانشمندان آن دانش
آموخت. در سال 515ق به یمن رفت و در آنجا مدتی ماندگار شد. بعد به مصر
بازگشت و در آنجا درگذشت. کتاب های تنبیه الالباب فی فضل
الاعراب و اختصار کتاب العمده لابن رشیق القیروانی و التنبیه
علی اغلاطه از آثار اوست. 2
ابن فلیته (هاشم)
هاشم بن فلیته بن قاسم بن محمد بن
جعفر شریف حسنی. وی پس از درگذشت پدرش فلیته بن قاسم در
سال 527ق، امیر حرمین در مکه بود. میان او و امیر الحاج
عراق در سال 539ق فتنه ای در گرفت و یاران هاشم، حاجیان عراقی
را درحالی که مشغول طواف و نماز بودند، غارت کردند. به نوشته ابن اثیر،
آنان غارت را به نهایت رساندند و به کسی رحم نکردند. هاشم 29 سال
فرمانروایی کرد و در زمان فرمانروایی خود درگذشت. 3
ابوالحکم مغربی
ابوالحکم، عبیداللّه بن مظفربن
عبداللّه باعلی اندلسی. وی در شهر المریه اندلس به دنیا
آمد. پزشکی نامور بود که به شیخ حکیم معروف شد. در دانش پزشکی
مهارتی تام داشت. به ادبیات، شعر، موسیقی و هندسه نیز
اهتمام و عنایت داشت. به شرق سفر کرد و در بغداد ماندگار شد و مدرسه ای
را پی ریزی کرد که در آن به آموزش پرداخت؛ سپس به دربار سلطان
محمود سلجوقی پیوست و سلطان در سال 521ق بیمارستانی سیّار
برای او احداث کرد که چهل شتر وسایل آن را حمل می کرد. پس از
چندی به دمشق بازگشت و به سبب دانش فراوانش به شهرت رسید. وی
اشعاری دارد که لودگی و شوخ طبعی بر آن چیره است. دیوانی
به نام نهج الوضاعه لاهل الخلاعه دارد و کتابی معروف در موسیقی
دارد.
مؤلف کتاب طبقات الاطباء توانایی
او را در موسیقی ستوده است و درباره او داستان هایی نقل
شده که در آن سبکسری و شوخ طبعی مشاهده می شود؛ ازجمله ماجرایی
است که ابن خلکان آن را بازگو کرده است: ابوالحسین بن منیر طرابلسی
شاعر نزد فرمانروایان بنی منقذ در قلعه شیزر مورد توجه و عنایت
بود و در دمشق شاعری ملقب به ابوالوحش بود که اهل مزاح و شوخ طبعی بود
و میان شاعر مزبور و ابوالحکم پیوند دوستی و الفت برقرار بود.
ابوالوحش تصمیم گرفت به قلعه شیزر برود و به مدح بنی منقذ
بپردازد تا از این رهگذر به نوایی برسد. ابوالوحش از ابوالحکم
درخواست کرد نامه ای به ابن منیر طرابلسی بنویسد و سفارش
او را کند. ابوالحکم نوشت:
«ای ابوحسین ! گوش به سخن
جوانمردی بده که برای شتابی که داشت، ارتجالاً (بدون اندیشه
قبلی) آن را گفت. اکنون ابوالوحش برای مدح بنی منقذ آمده است؛
وقتی رسید او را گرامی بدار. بر آنان (بنی منقذ) با بیان
روشن خود آنچه از سخنان او به اختصار گزارش می کنم برخوان. به آنان بگو:
ابوالوحش مردی است که مردم همانند او ندیدند. سیمای او،
خردمند را از توصیف و تعریف او بی نیاز می کند؛ او
با سبکسری همیشگی خود فکر می کند آدم باوقار و سنگینی
است. او را فقط به رسوایی، بی شرمی، سبک مغزی می
توان انتساب داد و معرفی کرد. اگر بخواهی سر صحبت با او را باز کنی
تا بدانی چه از او سر می زند، چیزی تهی و خالی
را باز کردی. اگر وارد شد، داغ خواری و ذلت را بر او نه، و اگر کوچ
کرد به او آفرین و تحسین بگو. اگر به او دست یافتی با
زبان شهدآمیز او را شرنگ بنوشان».
نیز اشعاری در نسیب
دارد:
«اگر فراخوان عشق، تو را فراخواند، پاسخ
بده و از سرزنش ملامتگر کوتاه بیا. باده ای کهنه که گذشت شب ها و
روزگاران، آن را آراسته در بامدادان بنوش. هرگاه حباب ها، روی آن باده را
احاطه کردند، گویی بر جام، مرواریدهایی است. آن جام
را چشم افسونگری می چرخاند که شیرین دهان است و بوسیدنش
لذیذ است. آن کسی که واله زیبایی او شده است، می
گوید آیا این باده از گونه او برگرفته شده است.
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 170