نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 187
می آورد. شاور به شام می گریزد
و به نورالدین محمود پناه می برد و از نورالدین می خواهد
سپاهی برای انتقام از ضرغام بفرستند و دوباره به وزارت بازگردد و
متعهد می شود یک سوم درآمد مصر را به نورالدین پرداخت کند.
نورالدین به درخواست شاور، پاسخ مثبت می دهد و سپاهی را به
فرماندهی سردار اسدالدین شیرکوه به مصر اعزام می کند. چون
ضرغام از آمدن سپاه شام به مصر آگاه شد، از آموری، پادشاه بیت المقدس،
یاری طلبید و در مقابل آن متعهد شد مصر تابع صلیبیان
شود.
سپاه شام وارد مصر می شود و ضرغام
را درحالی که می کوشید بگریزد و به صلیبیان
ملحق شود، دستگیر می کند و او را به نزد اسدالدین می برند
و اسدالدین فرمان قتل او را صادر می کند.
شاور به اسدالدین خیانت می
کند و از صلیبیان کمک می طلبد: شاور از اجرای وعده خود
سرباز می زند و از اسدالدین می خواهد مصر را ترک کند و از صلیبیان
کمک می طلبد. صلیبیان به طمع تصرف مصر به درخواست شاور پاسخ می
دهند و چون از نبرد ارتاح و چیرگی نورالدین بر حارم آگاه شدند،
با شیرکوه از در سازش وارد شدند. صلیبیان با هدف حراست از بانیاس
برگشتند؛ ولی وقتی رسیدند نورالدین آن را تصرف کرده بود.
اسدالدین با برادرزاده اش صلاح الدین به سلامتی به دمشق
بازگشتند.
وقایع نظامی
صلیبیان و نورالدین،
نبرد ارتاح: نورالدین محمود از امرای مسلمان در موصل، دژ کیفا و
ماردین می خواهد نیروهای خود را بسیج کنند تا با نیروهای
صلیبی که به کمک شاور شتافته اند، درگیر شوند و از برخورد آنان
با اسدالدین که از مصر به شام باز می گردد، جلوگیری کند.
سپاهیان مسلمان آهنگ قلعه مستحکم
حارم کرده و آن را محاصره می کنند. سپاهیان صلیبی به رهبری
بوهمند سوم، حاکم انطاکیه، و ریمون سوم، حاکم طرابلس، و دیگر
امرای صلیبی با آنان برخورد می کنند و جنگی سخت میان
دو سپاه در نزدیکی ارتاح در می گیرد که به پیروزی
نورالدین و سپاهش منجر می شود و تعداد بی شماری از سپاه
صلیبی ـ که میان آنان فرماندهان نیز هستند ـ به اسارت در
می آیند. پس از این واقعه، نورالدین رهسپار بانیاس
شده و آن را به تصرف خود در می آورد.
درگذشتگان
ابن اخوّه (ابوالفتح)؛
ابوجعفربن سعید قیسی؛
ابوجعفر غافقی؛
بلوی؛
بالدوین سوم؛
جمال الدین اصفهانی؛
ضرغام لخمی.
ابن اخوّه(ابوالفتح)
ابوالفتح بن ابی الغنایم،
عبدالرحمان بن محمد بن احمدبن علی بن عبدالغفاربن اخوّة البیّع: وی
لغوی، ادیب و بود خطی زیبا داشت. از بغداد کوچ کرد و ساکن
اصفهان شد و در همانجا درگذشت. 2
ابوجعفربن سعید قیسی
احمدبن عبدالملک بن سعیدبن خلف قیسی.
وی فضای باز میان دو دولت مرابطون و موحدون را درک کرد. حوادث
گوناگونی در زندگی او رخ داد که از مهم ترین آنها عشق وی
به حفصه رکونیه (ر. ک: زندگینامه حفصه در درگذشتگان سال 586ق) است.
ابوجعفر با وجود فاصله سنی که با حفصه داشت، سخت شیفته او بود. روزگاری
چند این دو عاشق در دیدارها و گردش رفتن ها با هم خوش بودند تا آنکه
روزگار، خوشی آنان را به تیره بختی مبدل کرد. در سال 551ق ابوسعید
عثمان بن عبدالمؤمن از موحدون بر غرناطه مسلط شد و به یک منشی توانا نیاز
پیدا کرد. ابوجعفر را به او معرفی کردند و او، ابوجعفر را به سمت دبیری
گماشت و حفصه پیوسته به دربار غرناطه رفت وآمد می کرد. میان او
و عثمان بن عبدالمؤمن، عشق جوانی سر برآورد و حفصه میان این دو
عاشق در آمدوشد بود. عثمان به رقیب خود سخت غیرت می ورزید.
حوادثی رخ داد که ابوجعفر به ارتباط با محمدبن مردنیش، شورشی علیه
دولت موحدون، متهم شد و عثمان، ابوجعفر را دستگیر کرد و به قتل رساند.
ابوجعفر، ادیبی برجسته در شعر و نثر و سازنده موشحات بود. او از حفصه
درخواست کرده بود که به دیدارش بیاید و حفصه دو ماه به تأخیر
انداخت. ابوجعفر، این اشعار را برای او نوشت:
«ای کسی که من از آوردن نام
او خودداری می ورزم و این نشانه عشق من به اوست ! می ترسم
عمرم به سر آید و تو به وعده وفا نکنی. ای کاش حال نزار من را می
دیدی، آن گاه که شب، تاریکی خود را می گستراند. وقتی
کبوتر آوازخوانی نمی کند و به استراحت می پردازد، من از شور عشق
و شوق ناله سر می دهم. من شیفته توأم و تو با بی اعتنایی
شکنجه ام می کنی. به من ناز می فروشی و پاسخ سلامم نمی
دهی. اگر می خواهی رشته پیوند دوستی را ببری
آشکارا بگو؛ چون دراین صورت من مأیوس می شوم و ممکن است فراموشت
کنم و بیاسایم». 3
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 187