نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 195
از قبیله تمیم منسوب است.
سمعانی به ماوراءالنهر، خراسان، عراق، الجزیره، شام و دیگر
شهرها سفر کرد و از دانشمندان آن سامان بهره گرفت و همنشین علما و اهل
مناظره با آنان بود. کتاب های بسیاری را به رشته تحریر
درآورد؛ ازجمله: تذییل تاریخ بغداد تألیف خطیب
بغدادی، الانساب، تاریخ مرو، طرازالذهب فی ادب الطلب و فرهنگی
در زندگینامه استادانش. وی به خاندانی عربی که از
روزگارانی دراز ساکن مرو شده بودند، منسوب است و از این خاندان،
دانشمندان و فقهای بسیاری برخاسته اند. او در 56 سالگی در
مرو درگذشت. 3
پی نوشت ها:
[1] پنج شنبه اول محرم 562ق / 27 اکتبر
1166م؛ یکشنبه 8 ربیع الاول 562ق / اول ژانویه 1167م.
[3] النجوم الزاهره، ج5، ص378؛ العبر،
ج4، ص178؛ وفیات الاعیان، ج3، ص209؛ البدایة و النهایه،
ج12، ص174؛ تاریخ ابن اثیر، ج11، ص333؛ الاعلام، ج4، ص179؛ زیدان،
تاریخ آداب اللغه العربیه، ج3، ص74؛ تاریخ الادب الجغرافی،
ج2، ص318.
563 ق / 1167 ـ 1168م1
وقایع نظامی
چیرگی نورالدین محمود
بر چند شهر: نورالدین از فرات می گذرد و جزیره ابن عمر و رها را
به تصرف خود در می آورد.
درگذشتگان
ابن بادیس صنهاجی؛
جیانی (ابوبکر)؛
رشیدبن زبیر؛
سهروردی (عبدالقاهر)؛
نفیسه بزازه.
ابن بادیس صنهاجی
حسن بن علی بن یحیی
بن تمیم بن معزبن بادیس صنهاجی، آخرین پادشاه دولت صنهاجی
ها در شمال افریقیه. وی در مهدیه، پایتخت دولت
صنهاجی به دنیا آمد و پس از درگذشت پدرش در سال 515ق، در دوازده سالگی
به جای او نشست و صندل، خادم وی، زمام امور دولت را به دست گرفت و چون
صندل به تدبیر امور و سیاست ناآشنا بود، دولت دچار نابسامانی
شد؛ در نتیجه روژه، پادشاه سیسیل، به سوی ابن بادیس
تاخت و از مهدیه بیرونش کرد. او به عبدالمؤمن بن علی امیر
موحدون پناه برد. وی مقدمش را گرامی داشت و در سال 555ق عبدالمؤمن به
همراهی ابن بادیس به مهدیه رفت و بر
آن چیره شد و نورمان ها را از آنجا بیرون راند و مهدیه را به
ابن بادیس بخشید. پس از چندی ابویعقوب یوسف بن مؤمن
او را به مراکش فرا خواند که در مسیر راه درگذشت. با درگذشت ابن بادیس
دولت صنهاجی در افریقیه زوال یافت. 2
جیانی (ابوبکر)
ابوبکر، محمدبن علی بن عبداللّه
بن محمدبن یاسر انصاری جیانی از مردم جیان اندلس. وی
به مصر، شام، عراق خراسان و ماوراءالنهر سفر کرد و نزد دانشمندان بزرگ آن سامان
دانش آموخت و در بخارا فقه فراگرفت. او مدتی در بلخ اقامت گزید و در
سال 559 ق به بغداد بازگشت و روانه مکه شد و چون حج گزارد به شام بازگشت و ساکن
آنجا شد و در همانجا درگذشت. 3
رشیدبن زبیر
احمدبن رشید بن علی بن زبیر
غسانی اسوانی معروف به القاضی الرشید. وی در اسوان [مصر]
متولد شد و به همانجا منسوب است. او به مصر کوچ کرد و به دربار پادشاهان و وزیران
آنجا رفت و منزلتی یافت. در سال 539ق خلیفه فاطمی، او را
به یمن به عنوان داعی و مبلغ خود فرستاد. بنا به نقلی وی
در یمن ادعای خلافت کرد. در نتیجه دستگیر شده و او را در
بند کردند و به مصر فرستادند. شاور، وزیر عاضد، خلیفه فاطمی، او
را کشت. احمد به هندسه، ریاضیات، منطق، موسیقی و ادبیات
آگاه بود. او برادر مهذب بن زبیر (متوفای 561ق) می باشد. از
اشعار اوست:
«کهکشان و ستارگان را چون جوی
پرآبی می بینی که مرغزاری را سیراب می
کند. اگر نهری نمی بود، هیچ گاه ستارگان حوت و سرطان در آن
شناور نمی بودند».
نیز از ستم مردم شکوه می
کند و می گوید:
«همه مردم به ستم کردن بر من، یکدیگر
را سفارش کرده اند؛ از خاندانم و همسایگانم بیشترین ستم به من
رسیده است. هر آدمی، یک شیطان دیوی دارد که
به بدسگالی و نیرنگ با او می پردازد؛ و من، میان مردم،
هزار شیطان دارم». 4
سهروردی (عبدالقاهر)
ابوالنجیب، عبدالقاهربن عبداللّه
بن محمد بکری صدیقی سهروردی. وی در سهرورد به دنیا
آمد و به آنجا منسوب است. به عراق رفت و در مدرسه نظامیه بغداد به آموزش
پرداخت و در فقه شافعی برجسته شد. از مشایخ بزرگ عصر خود در عراق بود.
سپس مسلک تصوف را پیشه کرد و مدت بسیاری از مردم کناره گرفت.
دوباره میان مردم آمد و به
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 195