نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 201
متوکل علی اللّه زیدی؛
مستنجد باللّه؛
هبه اللّه بن حسین.
ابن خلال
ابوالحجاج، یوسف بن محمدبن حسین
موفق الدین، معروف به ابن خلال. دبیری بزرگ که دیوان انشا
و مکاتبات فاطمیان را در اواخر دوران حافظ به عهده گرفت. در دوران ظافر،
فائز و عاضد نیز عهده دار همین منصب بود. ابن خلال شاعری غزل
سرا، توصیف گو و رثایی بود. وی شهرتش در کتابت بود. در
مصر متولد شد و در همانجا درگذشت. از اشعار اوست:
«خوی روزگار پس از دوستی،
رویگردانی است و پیمان شب ها سست ترین پیمان هاست.
اگر روزگار یاری کند از آن باز گردد و اگر یاری نکند [نعمت
ها] را برباید. اگر ثروت دهد با بیم ازدست رفتن همراه کند. اف بر تو ای
دنیا ! چقدر فریبکاری، عطیه و بخششی که دهی،
چونان امانت بازستانی. سال های وصال و نزدیکی دوام نیابد؛
برای کسی که اندوه و سوزش عشق از دوری بر او جنایت ها روا
داشته است. ای کسی که خواستار عزت و ارجمندی هستی، این
پند روزگار تو را بس که بامداد برآمد و او ظاهر نشد (از دنیا رفت). دنیا
را برمی گزینی و ترجیح می دهی [بر آخرت]، آیا
لحظه ای از غصه و اندوه درونی رهایی یافته ای
؟». 2
ابوطالب معافری
عبدالجباربن محمد بن علی بن محمد
معافری مغربی (منسوب به معافربن یعفر که قبیله ای
بزرگ است و بیشتر در مصر ساکن هستند). او در لغت و گونه های ادبیات
برجسته بود. به سیاحت پرداخت و به بغداد رسید و در آنجا به آموزش
پرداخت و گروهی بسیار نیز نزد او دانش فراگرفتند و بهره بردند.
در سال 551ق وارد مصر شد و برخی از دانشمندان آن دیار در محضر او تحصیل
کردند. معافری به شیوه اهل مغرب، خطی زیبا داشت و با خط
خود، کتاب های زیادی را نسخه پردازی کرد. در سال 566ق به
هنگام بازگشت به مغرب درگذشت. 3
متوکل علی اللّه زیدی
احمدبن سلیمان بن محمد از نوادگان
هادی الی الحق یحیی بن حسین حسنی از پیشوایان
زیدی مذهب در یمن بود. وی در سال 532ق در روزگار حاتم بن
عمران سربرآورد و مردم را به بیعت با خود دعوت کرد و گروه زیادی
با او بیعت کردند. شهرهای صعده، نجران، زبید و دیگر
جاهای مختلف یمن را تصرف کرد. میان او و حاتم بن عمران جنگ هایی
درگرفت که سرانجام به صلح انجامید، مشروط بر اینکه شهرها و دژهایی
که در اختیار هر یک هست، به همان حال باقی بماند. احمد با باطنیان
نیز جنگ هایی داشت و در حجاز خطبه به نام وی خوانده می
شد. در واپسین دوران خود نابینا شد و در جیدان خولان درگذشت.
کتاب اصول الاحکام از آثار اوست. 4
مستنجد باللّه
یوسف بن محمد ابوعبداللّه المقتفی
لامراللّه بن احمد المستظهرباللّه در سال 555ق پس از مرگ پدرش بر تخت خلافت نشست.
مادرش ام ولد به نام طاووس یا نرجس اهل روم بود. مستنجد سی و دومین
خلیفه دولت عباسی بود. او عادل پیشه بود و به مفسدان سختگیر،
اندیشه ای نافذ و هوشی سرشار داشت. وزیرش، ابوجعفر احمدبن
بلدی و حاجبش قطب الدین و پزشکش ابن صفیه علیه او نقشه کشیدند.
او را که مریض بود به حمام بردند و درب حمام را بستند و بدین ترتیب
خفه شد و مرد. وی اخترشناس و اشعاری بدیع دارد. این دو بیت
زیر را در غزل سروده است:
«محبوب به علت سپیدی موی
که نشانه وقار است، مرا سرزنش کرد؛ ای کاش مرا که به علت کاری که مایه
ننگ است سرزنش می کرد. اگر موهای من سپید شده اند، ماه و اختران
زینت بخش شب ها هستند».
نیز بخیلی را چنین
توصیف کرده است:
«فرد بخیلی در خانه اش به
دلیل احترام ما، شمعی را برافروخت. از چشم شمع اشکی روان نشده
بود که از چشم بخیل، اشک جاری شد».
در پنجاه سالگی درگذشت و مدت
خلافتش یازده سال بود. 5
هبه اللّه بن حسین
ابوالقاسم، هبه اللّه بن حسین بن
علی طبیب اصفهانی. وی از نیکان روزگار و از
دانشمندان زمان خود بود. اشعاری شیرین دارد؛ ازجمله به توصیف
حمامی در خانه دوستش می پردازد:
«وارد بهشت (باغ) او شدم و دوزخش (حمام)
را هم دیدم. از رضوان (فرشته نگهبان بهشت) و از مهربانی مالک (فرشته
نگهبان جهنم) تشکر کردم.