responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 3  صفحه : 204

عوض این سرمایه ازدست رفته به دست من خواهد رسید ؟

 

من جز شما به کجا رو کنم، درحالی که دلم را میان شما جا گذاشته ام. چه کسی را بر عشق سرزنش کنم، من خودم راهنما و راهبر دل به سوی عشق بودم. آیا جز شما، یاری راستین برگزینم؛ هیهات ! عمر در راه مقصود سرآمد. ای کسی که مخالفت کردن را خوی خود کرده است و من سرزنشگران خود را مخالفت کردم و او را اطاعت کردم. من پیش از این هر عاشقی را به علت عشق ملامت می کردم تا آنکه خود آن را چشیدم. من جز دلی که در راه تو ذوب کردم و اشکی که بر درگاه تو ریختم چیزی ندارم». 7

 

بروی

 

ابومنصور، محمدبن محمد بن محمدبن سعیدبن عبیداللّه بَرَوی (منسوب به نیای خود برویه) فقیه شافعی مذهب و از پیشوایان برجسته در فقه، کلام و وعظ بود. بَرَوی در سال 567ق وارد بغداد شد. عوام و خواص برای شنیدن مواعظ او اجتماع کردند و در مدرسه بهاثیه که نزدیک مدرسه نظامیه بود به تدریس پرداخت. مجلس مناظره ای داشت که در آن مجلس، مدرسان و بزرگان حضور پیدا می کردند. وی حنبلیان را بسیار نکوهش می کرد. یک بار گفت اگر قدرت در دست من می بود، جزیه و مالیات بر آنها می بستم. حنبلیان، زنی را با ظرف حلوایی نزد او فرستادند. آن زن گفت: این از مال حلال تهیه شده است. دوست دارم شیخ از آن استفاده کند. او و همسر و فرزند خردسالش از آن حلوا خوردند و در نتیجه هر سه تن [با مسمومیت] درگذشتند. 8

 

عاضد فاطمی

 

ابومحمد، عبداللّه بن یوسف بن عبدالمجید الحافظ لدین اللّه. وی پس از درگذشت عموزاده اش، فایز فاطمی در سال 555ق بر تخت خلافت نشست. پدرش یوسف و عمویش جبریل به دست عباس صنهاجی کشته شدند (ر. ک: زندگینامه عباس در درگذشتگان سال 549ق). وی آخرین خلیفه فاطمی و ملقب به العاضد لدین اللّه بود. در دولت او، دولت فاطمیان رو به ضعف نهاد.

 

وزیران و مستشاران ترک و غیرترک خودکامگی پیشه کردند و در دوران او، صلاح الدین ایوبی نیرومند شد و عاضد به او وزارت بخشید و وی را به «ملک ناصر» ملقب گردانید. هنگامی که عاضد در مرض موت (بیماری پیوسته به مرگ) به سر می برد، صلاح الدین امور خلافت و سلطنت را اداره می کرد. با درگذشت عاضد، دولت فاطمیان که تا سال 568ق استمرار یافته بود، به پایان خود رسید. چون عاضد درگذشت، صلاح الدین به سوگواری نشست و بر قصر و همه اموال و ذخایر آن چیره شد و هرچه خواست برای خود برگزید و به خانواده و
فرماندهانش بخشید و بسیاری از آن اموال را که جواهرات گرانبها در آنها بود، فروخت و خطبه را به نام مستظهر بامراللّه، خلیفه عباسی، خواند. خلیفه عباسی هم ولایت مصر را به او واگذارد و بدین ترتیب دولت ایوبیان تأسیس شد. 9

 

عرقله کلبی

 

ابوالنّدی، حسان بن نمیربن عجل کلبی، معروف به عرقله دمشقی و عرقله اعور. وی در دمشق متولد شد و همانجا پرورش یافت. شاعر بود و به شهرهای مختلف سفر کرد و به مدح امیران و والیان آن شهرها پرداخت و ازجمله ممدوحان او، ملک صالح طلایع بن رزیک، وزیر فاطمی، و سلطان صلاح الدین ایوبی بودند. صلاح الدین به او وعده داد درصورتی که بر شام چیره شود، هزار دینار به او بدهد و چون صلاح الدین بر شام مسلط شد، عرقله این اشعار را خواند:

 

«به صلاح الدین، یاور من در وقت ناداری بگویید: ای هزار بار سرور ! هزار دینار چه شد ؟ از آن دینارهایی که عاضد طاغوت به جا گذاشت به ما ارزانی کن. سرخ رنگ ها [زرها] و سپیدرنگ های [سیم ها] دیرینه و سنگین چون دشمنان و جامه های من عطا کن [زر و سیم های دیرینه مثل دشمنان و جامه های من کهنه و دیرینه هستند، به من بده]».

 

صلاح الدین دو هزار دینار به او داد. عرقله فردی بانشاط، خوش نشین، خوش گفتار، لوده و وقیح بود. او نیز شاعری مطبوع، نیکوسرا و شعر را بدون تکلف و موافق با طبیعت می گفت. در مدح و هجا برجسته بود. در مدح سلطان ایوبی گفته است:

 

«پادشاهی پس از آل علی در آل شاذی در مشرق طلوع کرد. مشرق بر مغرب رشک می برد و مصر بر بغداد می نازید. پادشاهی با قدرت و دوراندیش به دست آورد. نه چونان فرعون و عزیز (پادشاهان گذشته مصر) و نه چونان خصیب (مأمور جمع آوری مالیات در مصر) و استاذ (کافور اخشیدی، ممدوح متنبی شاعر)».

 

به نظر می رسد عرقله در آغاز کار، به مدح طبقات متوسط می پرداخته است. یک بار به مدح شخصی پرداخت و او در مقابل، به او جو داد. عرقله خشمناک شد و در هجو او گفت:

 

«به من می گویند چرا شعرت را ارزان میان مردم می فروشی ؟ در پاسخ گفتم: آن گاه که جوانمردان درگذشتند. به من در مقابل شعر، شعیر (جو) می دهند و این خود زیاد است، اگر از دست چهارپایان برگیرم».

 

و در هجو کسی که او را هجو کرده بود، گوید:

 

«تو چهره ای چون ماه داری، اما در وقت کسوف. و قدی چون شاخه داری، اما در وقت شکستن. و دستانی چون دریا، اما در وقت

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 3  صفحه : 204
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست